مخلف

معنی کلمه مخلف در لغت نامه دهخدا

مخلف. [ م ُ ل ِ ] ( اِ ) کبوتربچه را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). کبوتربچه که پر و بالش رسته باشد. ( حاشیه برهان چ معین ). کبوتربچه. ( ناظم الاطباء ) : اماگوشت بچه کبوتر فضول بسیار دارد... و آنکه مخلف شده باشد از او بهتر. ( الابنیه چ دانشگاه تهران ص 292 ).
هیکل مخلف ندانم درمزعفر گیرمش
یا به مشک و زعفران و عود و عنبر گیرمش.بسحاق اطعمه ( دیوان البسه چ استانبول ص 68 ).مخلفی سنبوسه پر قیمه در منقار داشت
در میان جوش روغن ناله های زار داشت.بسحاق اطعمه ( ایضاً ص 162 ).- مخلف القرقار ؛ کبوتر بچه که پر بر پایش رسته باشد و هر چند که بر پایش بیشتر خوشتر. ( بسحاق اطعمه ایضاً ).
|| کنایه از پسران خوش صورت خردسال هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ). کودک خوش صورت. ( ناظم الاطباء ). به اصطلاح شیرازیان پسران خوشگل را مخلف گویند و این مخلف هر چند پر بر پایش نباشد نازنین تر. ( بسحاق اطعمه چ استانبول ص 162 ).
مخلف. [ م ُ ل ِ ] ( ع ص ) شتر که از نه سالگی درگذشته باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد )( غیاث ) ( آنندراج ). شتر و ماده شتری که از نه سال درگذشته و در سال دهم داخل شده باشد. ( ناظم الاطباء ).
- مخلف عام ؛ آنکه یکسال کوچکتر از ده باشد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ترکیب بعد شود.
- مخلف عامین ؛ آنکه دو سال کوچکتر [ از ده ] بود. ( ناظم الاطباء ): ماده را قلوص و چون سال نهم درآیدبازل و بازله گویند و چون ماده را قلوص و چون بدین مرتبه رسید نر را جمل می گویند و ماده را ناقه و بعد از آن گویند مخلف عام و مخلف عامین. ( تاریخ قم چ سیدجلال طهرانی ص 177 ).
- مخلف ثلاثه اعوام ؛ آنکه سه سال کوچکتر از ده سال باشد. ( ناظم الاطباء ).
|| خلیفه شونده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). آنکه جانشین می کند و خلیفه می گرداند. ( ناظم الاطباء ). || نیکوکننده وسط کهنه جامه را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آنکه رفو می کندو مرمت می نماید جامه را. ( ناظم الاطباء ). || کسی که گوید و نکند. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). آنکه می گوید و نمی کند و آنکه وعده خلاف می دهد. ( ناظم الاطباء ). || ستارگان باران نیاورنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ستاره های تاریک شده از ابری که باران نیاورد. ( ناظم الاطباء ). || دست به شمشیر برنده برای کشیدن آن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). آنکه دست به شمشیر می برد تا برکشد آن را. ( ناظم الاطباء ). || آنکه به جانب خلف برمی گرداند و بازمی گرداند و مراجعت می دهد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || آنکه بدل می کند و عوض می نماید. ( ناظم الاطباء ). || آنکه فاسد می کند و تباه می گرداند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ناپسند. || بوی بدگیرنده. || سخن ناراست و ناحق گوینده. ( ناظم الاطباء ). || آنکه آب می کشد برای اهل و عیال خود. || گیاهی که برگ آورده باشد پس از برگ اولین خود. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || آنکه تنگ را نزدیک خصیه شتر برمی گرداند. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || آنکه چون چیزی از وی رود چیز دیگر بجای آن آورد. || دهان بوی گرفته از روزه. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه مخلف در فرهنگ معین

(مُ لِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - آن که کسی را جانشین خود کند، جانشین کننده . ۲ - آن که وعدة خلاف کند. ۳ - در فارسی : کبوتر بچه ای که پر بر پایش رسته باشد. ۴ - پسر خوش شکل .
(مُ خَ لِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - آن که چیزی را از خود بجا می گذارد. ۲ - آنکه کسی را خلیفه و جانشین خود کند.

معنی کلمه مخلف در فرهنگ عمید

بازمانده، به جامانده.

معنی کلمه مخلف در فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه وعد. خلاف کند .
تباه و خراب و فرسوده

معنی کلمه مخلف در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُخْلِفَ: تخلف کننده (مُخْلِفَ وَعْدِ : عهد شکن)
ریشه کلمه:
خلف (۱۲۷ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه مخلف

هفتم مشغولی است که «سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا و اهلونا». و مشغولی تضییع عمرست در جمع و حفظ مال و صرف و خرج آن در تحصیل مرادات دنیاوی و مستلذات نفسانی و تمتعغات حیوانی.
ال گرکو با نظریه وجود قوانین در معماری مخلف بود او آزادی ابداع را مهم‌تر از همه چیز می‌دانست و مدافع تازگی، تنوع و پیچیدگی بود.
قل موتو ابغیظکم قاتلهم الله انی یوفکون. شاهزاده اعظم روحی فداه اگر زر و سیم ندارد باک و بیم نداریم، بحمدلله دست و دل و روی او گشاده است و لیس باو سعهم فی الغنی و لکن معروفه اوسع. مگر حاتم طائی را جز کیسه خالی و همت عالی چیز دیگر بود؟ یا ولیعهد مرحوم مغفور البسه الله حلل النور بجز کوشش و جهد در راه دین خدا و خلوص و صدق در کار دولت پادشاه جزینه و دفینه دیگر داشت یا غیر این دو چیز یک فلس و پشیز، باخلاف وراث مخلفه و میراث گذاشت. یا با وصف کمال تنگ عیشی و صفرالوطابی هر ساله لامحاله یک دو کرور بخشش و ریزش نمیکرد، یا یکی از همین کرورات هشت گانه را در عین غارت زدگی و بی خانمانی از عهدة بر نیامد؟
«فلا تحسبن الله مخلف وعده» بان لهم دارالکرامة والبشر
بودو همچنین ویرایشگر و نویسنده همراه سه کتاب پرفروش نمایش روزانه، آمریکا: کتاب؛ زمین: کتاب (۲۰۱۰) و کتابخانه توییتر ریاست جمهوری دونالد جی. ترامپ بود. کتابخانه توییتر ترامپ همچنین به یک رویداد پخش کتاب همراه بود، برای کتاب در ایالات متحده تور برگزار شد و برنده جایزه شیرهای کن شد. او علاوه بر این، پس از اینکه تهیه‌کننده اجرایی برنامه ویژه یک ساعته جردن کلپر مشکل اسلحه را حل می‌کند بود، برای مخلفت با جردن کلپر، مشاور تهیه‌کننده بود.
شد بنت اسد ام اسد زین خلف الصدق نی برج اسد گشت ازین مهر مخلف
آیس کاچانگ، در آغاز تنها از یخ تراشیده شده و لوبیا قرمز درست می‌شد، هرچند از آن زمان ارقام و تنوع مواد اولیهٔ تشکیل دهندهٔ آن گسترش یافته‌است. امروزه، آیس کاچانگ به‌طور معمول در رنگ‌های روشن و همراه با مخلفات و دسرهای میوه گوناگون ارایه می‌شود.