معنی کلمه مخروطی در لغت نامه دهخدا
- سطح مخروطی ؛ آن سطحی است که از تغییر مکان خطی موسوم به مولد حاصل شود و آن همواره بر نقطه ثابت به نام رأس می گذرد و بر منحنی معینی به اسم هادی متکی است.
- ظل مخروطی ؛ سایه ای به شکل مخروط که بوسیله سیاره ای در جهت مخالف خورشید افکنده شده باشد. ( از لاروس ).
- مخروطی شکل ؛ هر جسمی که به شکل مخروط باشد. صنوبری شکل.
- مقاطع مخروطی ؛اگر یک مخروط مستدیر قائم یا دوار را با یک صفحه قطع کنیم بر حسب وضع صفحه قاطع یکی از منحنیهای زیر به دست خواهد آمد: بیضی ( قطع ناقص ) ، هذلولی ( قطع زاید ) ، سهمی ( قطع مکانی ) . این منحنیها را مقاطع مخروطی نامند و بخشی از هندسه که از خواص منحنیهای مذکور بحث می کند مخروطات نامیده می شود. و رجوع به مخروطات و فرهنگ فارسی معین شود.