مخت

معنی کلمه مخت در لغت نامه دهخدا

مخت. [ م ُ ] ( اِ ) به معنی امید و امیدواری باشد و به عربی رجا گویند. ( برهان ). امیدو رجا. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجا و امید و امیدواری. ( ناظم الاطباء ). امید. ( فرهنگ رشیدی ) :
هر که دارد در جهان یک ذره مخت
دیگ سودایش بماند نیم پخت.شهاب الدین ( از فرهنگ رشیدی ).
مخت. [ م ُ خ ِت ت ] ( ع ص ) کم گرداننده بهره یا بخت کسی را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که کم می کند و زیان میرساند. ( ناظم الاطباء ). || شرم دارنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شرمگین. ( ناظم الاطباء ).
مخة. [ م ُخ ْ خ َ ]( ع اِ ) مغز استخوان و هو اخص من المخ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مخ شود.

معنی کلمه مخت در فرهنگ معین

(مُ خْ ) (اِ. ) امید، امیدواری .

معنی کلمه مخت در فرهنگ عمید

امید، امیدواری.

معنی کلمه مخت در فرهنگ فارسی

امید، امیدواری، چنانکه گویندمن به مخت شمابودم یعنی به امیدشمابودم
( اسم ) امید رجا امیدواری : هر که دارد برجهان یک ذره مخت دیگ سودایش بماند نیم پخت . ( شهاب الدین عبدالرحمن )
کم گرداننده بهره یا بخت کسی را

جملاتی از کاربرد کلمه مخت

تو آن هوش از کجا داری که از خود بی خبر گردی؟ همان بهتر که خرج این جهان مختصر گردی
امام مفتخر بلخ قبةالاسلام طریق سنت را ساخته است مختصری
بگفت ای کور سوزنگر مرا آزاد کن آخر که از جور تو افتادست با کیمخت گر کارم
مختصر اینکه کرده است مرا عشق نورخ تو دیوانه
تنی چند از یاران خود را خواند سخن ها زکردار مختار راند
آن عاقلان که اهل خرد را به باغ دین بار درخت احمد مختار و حیدرند
ورچه دنیا از طریق آفرینش کامل است باکمال همتش دنیا نماید مختصر
نخست از سپهبد بپرداز جای به پیکار مختار زان پس گرای