محوری
معنی کلمه محوری در فرهنگ فارسی
معنی کلمه محوری در فرهنگستان زبان و ادب
جملاتی از کاربرد کلمه محوری
آنکه خط استوا و خط قطب کرده چرخ حشمتش را محوری
مرد را در خلق، منصف نبشتن بر سپهر اوج عزت محوریست
گوییا تا آسمان را رسم دوران آمده است دادهاندی فتنه را قطبی بلا را محوری
قبة الاسلام دنیا مکة الله الحرام آن که چرخ مغفرت را کرده راهش محوری
خطّی به استقامت طبع خوشت کجاست تا آسمانِ فکر ترا محوری کند
قطب باید، گردش افلاک را محوری باید سکون خاک را
نه محیط کشف و شهود را چو تو محوری چه تو مرکزی نه نزول فیض وجود را چو تو مقصدی چه تو غایتی
کمالت دعوی اخلاق وآنگه منکر رندان ز حق مگذر سپهر آدمیت محوری دارد
مسیحیت در ابتدا فرقهای از یهودیت شناخته میشد و سپس در قالب یک دین جداگانه تکامل یافت. عیسی شخصیت محوری این دین است و کتابهای مقدس مسیحیان با عنوان انجیل شناخته میشود. چندین نگارش مختلف از انجیل وجود دارد.
قائم به محوری نه عجب گر طنابهات آمد شهاب وار که چرخ دگر شدی
آن ملکی تو که به جاه و جلال افسر فرق فلک و محوری