محنت کشیدن

معنی کلمه محنت کشیدن در لغت نامه دهخدا

محنت کشیدن. [ م ِ ن َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) به رنج بودن. سختی کشیدن. تحمل درد و اندوه و غم کردن : بیچاره متحیر بماند و روزی دو بلا و محنت کشید. ( گلستان ).

معنی کلمه محنت کشیدن در فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) رنج بردن ، زحمت کشیدن .

معنی کلمه محنت کشیدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) تحمل رنج و مشقت کردن .

معنی کلمه محنت کشیدن در ویکی واژه

رنج بردن، زحمت کشیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه محنت کشیدن

پس از چندان پریشانی و محنت کشیدن رنج ناکامی و غربت
محنت کشیدن خوش بود لیک از برای یار بود بی عاقبت باشد که رنج از بهر دنیا می برد
خواهرش زینب ز هجرش گشت با اندوه جفت با وجود آنکه در محنت کشیدن بود طاق
آری هر که وصل ما جوید و قرب ما خواهد، ناچار است او را بار محنت کشیدن و شربت اندوه چشیدن، آسیه زن فرعون همسایگی حق طلب کرد و قربت وی خواست گفت ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجنّة خداوندا در همسایگی تو حجره خواهم که در کوی دوست حجره نیکوست، آری نیکوست و لکن بهای آن بس گرانست، گر هر چیزی بزر فروشند، این را بجان و دل فروشند، آسیه گفت باکی نیست و گر بجای جانی هزار جان بودی دریغ نیست. پس آسیه را چهار میخ کردند، و در چشم وی میخ آهنین فرو بردند، و او در آن تعذیب می‌خندید و شادمانی همی کرد. این چنانست که گویند.