محن

معنی کلمه محن در لغت نامه دهخدا

محن. [ م ِ ح َ ] ( ع اِ ) ج ِ محنة. بلاها. اندوهها. و رجوع به محنت و محنة شود :
بسا مردم مستحق راکه تو
برآوردی از ژرف چاه محن.فرخی.خدمت او نعمت و دفع بلاست
طاعت او راحت و رفع محن.فرخی.رهائی بدو یابد اندر جهان
ز دست محن مردم ممتحن.فرخی.هر آن کز تو ای خواجه دور اوفتاد
بر او کارگر گشته تیغ محن.فرخی.برچنین اسبی چنین دشتی گذارم در شبی
تیره چون روز قصاص و تنگ چون روز محن.منوچهری.خراسان که خلاصه بیضه دولت و نقاوه حوزه مملکت است بدو ارزانی داشت تا وقت نجوم محن و هجوم فَتِن ناب احدّ و رکن اشدّ او باشد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 45 ).
بعد توبه گفتش ای آدم نه من
آفریدم در تو آن جرم و محن.مولوی.ز جور چرخ چو حافظ به جان رسید دلت
بسوی دیو محن ناوک شهاب انداز.حافظ.- دار محن ؛ دنیا :
مرغ روحش کو همای آشیان قدس بود
شد سوی باغ بهشت از دام این دار محن.حافظ.
محن. [ م َ ] ( ع مص ) زدن. ( منتهی الارب ). محن فلاناً عشرین سوطاً؛ زد فلان را بیست تازیانه. ( ناظم الاطباء ). || آزمودن. ( غیاث ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ). || بخشیدن.محن الثوب ؛ بخشید آن را. دادن. ما محننی شیئاً؛ ای ما منحنی علی القلب ؛ یعنی نداد مرا چیزی. || پوشیدن و کهنه ساختن جامه را. ( منتهی الارب ). محن الثوب ؛ پوشید آن جامه را تا کهنه شد. ( ناظم الاطباء ). || آرمیدن با زن. ( از منتهی الارب ). || گل و خاک چاه برآوردن و پاک کردن. ( منتهی الارب ).محن البئر؛ برآورد گل و خاک آن چاه را و پاک کرد آن را. ( ناظم الاطباء ). || نرم گردانیدن چرم را یا بر کندن پوست. ( منتهی الارب ). محن الادیم ؛ نرم گردانید آن چرم را و برکند پوست آن را. ( ناظم الاطباء ).
محن. [ م َ ح َ ] ( ع ص ) نرم از هر چیزی. || ( اِمص ) رنج دیدگی یا درماندگی از همه روز رفتن و از جز آن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه محن در فرهنگ معین

(مِ حَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ محنت .

معنی کلمه محن در فرهنگ عمید

= محنت

معنی کلمه محن در فرهنگ فارسی

جمع محنت
( اسم ) جمع محنت : ۱ - آزمایشها . ۲ - رنجها . یا دار محن . دنیا جهان : مرغ روحش کوهمای آشیان قدس بود شد سوی باغ بهشت از دام این دار محن . ( حافظ )
نرم از هر چیزی

معنی کلمه محن در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
آزمایش کردن . گفته‏اند مراد از امتحان در آیه عادت دادن است یعنی آنان کسانی اند که خدا قلوبشان را به تقوی عادت داده است . آزمایش کنید و ببینید که واقعاً مؤمنه‏اند یا نه؟ این کلمه دوبار بیشتر در قرآن نیامده است.

معنی کلمه محن در ویکی واژه

جِ محنت.

جملاتی از کاربرد کلمه محن

در جان، غم یار دارم آسان ندهم ای محنت هجر، مردن آسان نکنی
سیاست محنة خَلق قرآن که ۴ ماه پیش از مرگ مامون توسط مامون اتخاذ شده بود در دوره حکومت معتصم و واثق ادامه یافت.
محنت برو روزی بیا خوشه مرواری بیا[نیازمند منبع]
در دل ما از غبار محنت گیتی زخم جفاها چو جاده خاک‌نشین است
رود محنت دهر از یاد من شود شاد این جان ناشاد من
آکادمی سوئد وی را به‌دلیل روایات چندصدایی، که مظهر محنت و شجاعت در روزگار معاصر ماست، شایستهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات دانستند. بدین‌ترتیب، آکادمی سلطنتی نوبل سوئد سوتلانا الکسیویچ را برندهٔ نوبل ادبیات ۲۰۱۵ میلادی اعلام کرد. وی نخستین نویسندهٔ بلاروس است که موفق به دریافت این جایزه شده‌است.
ولی کسی که ازو سر برآرد آن همت که محنت تو کشد دولتش بر آن دارد
محنت زندگی همی بینی ناخوشی های مرگ می دانی
بی رنج خمار، کس به جامی نرسید بی محنت دهر، دل به کامی نرسید
امروز به محنتم از آن از سر و دست تا درد همان خورد که صافی خوردست
تو به گور آسوده خواهی خفت و من روز و شب از جور اعدا در محن
خانوادهٔ او به هاوانا مهاجرت کردند زیرا پدرش به فرهنگ اسپانیایی علاقه‌مند بود و مشتاق به زیستن در کشوری جوان که به او امکان بدهد از انحطاط اروپا بگریزد؛ بنابراین کارپانتیه در برخورد نزدیک با دهقانان کوبایی سفیدپوست و سیاه‌پوست، «مردان قحطی‌کشیده و محنت‌زده، زنان پیش از موعد پیرشده و کودکانی گرسنگی‌کشیده و مملو از بیماری‌های گوناگون» رشد کرد. واقعیتی که بعدها در آثارش مشاهده شد.
چه حسن است این زهی خوبی مگر خورشید و ماه است این چه عشق است این زهی محنت مگر قهر آله است این
این همه محنت چرا بر خود نهد از چه او خود را به کشتن می دهد