محمود

محمود

معنی کلمه محمود در لغت نامه دهخدا

محمود. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از حمد، به معنای ستوده و ستایش کرده شده. ( از اقرب الموارد ). ستایش کرده شده. ( منتهی الارب ). ستوده. مقابل نامحمود : بهتر کارها آن است که فاتحتی مرضی و عاقبتی محمود دارد. ( کلیله و دمنه ). امیری بود ممدوح شعرا و محمود فضلا. ( لباب الالباب ).
تواضع گر چه محمود است و فضل بیکران دارد
نشاید کردبیش از حد که هیبت را زیان دارد.سعدی.- محمودالحظ ؛ نیک بهره. نیکونصیب : با جمالی باهر و عرضی طاهر، مسعودالجد و محمودالحظ. ( سندبادنامه ص 250 ).
- محمود گردانیدن ؛ ستوده کردن.
- || نیکو گردانیدن. بخیر کردن :
تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب
جهود و کافر و گبر و مسلمان
همی گویند در تسبیح و تهلیل
که یارب عاقبت محمود گردان.( المعجم ).|| نیکوسیرت. || ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ستوده به همه زبانها. ( مهذب الاسماء ). || از القاب حضرت محمد ( ص ). || نام فیلی است که ابرهه برای ویران کردن کعبه با خود به مکه آورده بود. ( از اقرب الموارد ).
محمود. [ م َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن مسعودبن محمودبن سبکتکین غزنوی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به سیف الدوله ، پدرش او را به سال 469 هَ. ق. حکومت هندوستان داد، اما در 480 سلطان ابراهیم به پسر خود محمود بدگمان شده و او را به تهمت اینکه قصد پیوستن به ملکشاه سلجوقی را دارد ناگهان بگرفت و بزندان فرستاد و ندمای او را نیز بند کرد ازجمله شاعر معروف مسعودسعد به گناه همدستی با او گرفتار و محبوس گشت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به غزنویان و تاریخ مفصل ایران عباس اقبال آشتیانی شود.
محمود. [ م َ ] ( اِخ ) ابن ابوالحسن نیشابوری مکنی به ابوالقاسم و ملقب به نجم الدین و بیان الحق او راست : ایجاز البیان فی معانی القرآن که به سال 553 هَ. ق. در خجند از آن فراغت یافته است و خلق الانسان و التذکرة والتبصرة. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
محمود. [ م َ ] ( اِخ ) ابن ابوسعیدبن محمدبن جلال الدین ایرانشاه بن تیمور. نهمین از تیموریان در مازندران ( از 864 هَ. ق. و در ماوراءالنهر از 899-900 هَ. ق. ) ( ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 239 ).
محمود. [ م َ ] ( اِخ ) ابن ابی توبه مروزی ملقب به نصیرالدین وزیر سنجر سلجوقی. رجوع به نصیرالدین محمودبن... شود.
محمود. [ م َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن عبدالسیدبن عثمان ، ملقب به ابوالمحامد و مکنی به جمال الدین بخارائی حصیری ( 546-637 هَ. ق. ). در بخارا ریاست حنفی مذهبان به وی منتهی گردید. او راست : شرح جامع کبیر. الطریقة الحصریة فی الخلاف بین الشافعیة و الحنیفیة در فقه و غیره. ( از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1009 ).

معنی کلمه محمود در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ستوده ، ستایش کرده شده .

معنی کلمه محمود در فرهنگ عمید

۱. از نام های خداوند.
۲. (صفت ) [قدیمی] ستوده، ستایش کرده شده.

معنی کلمه محمود در فرهنگ فارسی

نورالدین محمود زنگی از اتابکان شام بود که در ۵۴۱ ه. مطابق ۱۱۴۶ م . حکومت داشت .
۱ - ( اسم ) ستایش کرده ستوده مقابل نا محمود : ... امیری بود ممدوح شعرا و محمود فضلا ... ۲ - نیکو سیرت . ۳ - ( اسم ) نامی است از نامهای مردان .
نظام الدین قاری

معنی کلمه محمود در فرهنگ اسم ها

اسم: محمود (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mahmud) (فارسی: محمود) (انگلیسی: mahmud)
معنی: ستوده، از نام ها و صفات پروردگار، ( در قدیم ) آن که یا آنچه ستایش شده است، ستوده شده و مورد پسند، نیک، خوش، از نام ها و صفات خداوند، ( اَعلام ) ) نام دو تن از شاهان عثمانی، محمود اول: شاه [، قمری]، در زمان او ایرانیان به فرماندهی نادرشاه سرزمین های اشغالی را از عثمانی باز پس گرفتند، محمود دوم: شاه [، قمری] در زمان او یونان و مصر استقلال یافت و از حکومت عثمانی جدا شد، ) محمود محمود: [، شمسی] نویسنده، مورخ و پژوهشگر ایرانی از مردم تبریز، مؤلف تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، مترجم شهریار ماکیاولی و جنگ نفت، ) محمود ابن محمّد سلجوقی: شاه سلجوقی عراق [، ملقب به مغیث الدین، که با سلطان سنجر جنگید و شکست خورد، ) محمود ابن عثمان: [زنده در هجری] از جانشینان شیخ مرشد ابو اسحاق کازرونی و مؤلف کتابی درباره ی او به نام فردوس المرشدیه، ) محمود ابن ملکشاه سلجوقی: شاه سلجوقی [، ملقب به ناصرالدین که در سالگی از سوی مادرش ترکان خاتون در اصفهان به تخت نشست، ولی از همان آغاز با مخالفت هواداران برادرش برکیارق مواجه شد و با مرگ ترکان خاتون، عملاً سلطنتش برچیده شد و به زودی از مرض آبله درگذشت، ) محمود افغان ( = شاه محمود ) : شاه ایران [، سرکرده ی سپاهی از افغانان، که به ایران تاختند و اصفهان را محاصره کردند، شاه سلطان حسین به نزد او رفت و با اهدای تاج سلطنت، او را به شاهی شناخت، محمود دو سال بعد به دست پسرعمویش اشرف کشته شد، ) محمود شاه اینجو: [قرن و هجری] امیر فارس و بنیانگذار سلسله ی اینجو، ملقب به شرف الدین، که به فرمان آرپاخان مغول کشته شد، ) محمود غزنوی: مقتدرترین و معروفترین شاه غزنوی [، ملقب به سیف الدوله و یمین الدوله، که سلسله های سامانی و ایلک خانی را برانداخت، امیرصفاری را خراجگزار ساخت و بر قلمروی از پنجاب تا ری و اصفهان و سمرقند دست یافت، ) محمود یلواج: [قرن هجری] وزیر چنگیزخان مغول و سفیر او در دربار سلطان محمّد خوارزمشاه، پس از مرگ چنگیزخان، از طرف اگتای، حاکم ختا شد، ( در اعلام ) سیف الدوله محمود، یکی از پادشاهان غزنوی، مورد پسند، از نامهای پیامبر ( ص )، نام یکی از پادشاهان غزنوی

معنی کلمه محمود در دانشنامه عمومی

محمود (خواننده). الساندرو محمود ( زادهٔ ۱۲ سپتامبر ۱۹۹۲ ) که با نام محمود شناخته می شود موسیقی دان اهل ایتالیا است. وی از سال ۲۰۱۲ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بوده است. علت شهرت وی ترانه پول است که نماینده ایتالیا در یوروویژن ۲۰۱۹ بود.
او در یوروویژن ۲۰۱۹ به مقام دوم دست یافت.

معنی کلمه محمود در ویکی واژه

ستوده، ستایش کرده شده.
اسم مفعول از صيغه "حمد" : ستوده شده
نامی برای مردان

جملاتی از کاربرد کلمه محمود

می کند باز ناز خواجه ایاز جان محمود در نیاز آمد
هرکه دارد عدل او محمود شد در دوعالم مقصد و مقصود شد
رودکی آنچه ز آل سامان یافت او ز محمود بیشتر زان یافت
سیدیم و بندهٔ محمود خویش بر در سلطان ایازی می کنیم
محمود سزد که نشنود پند زیرا که در دلش ایاز دارد
شد مگر محمود در ویرانه‌ای دید آنجا بی‌دلی دیوانه‌ای
چو تاج سخن نام محمود گشت ستایش به آفاق موجود گشت
تبارک الله ای شاه خسروان محمود ز نام تو رقم سعد بر دیار تو باد
شه لشکر شکن محمود کشور گیر کز بیمش رخ اعدای دین دایم برنگ زعفران باشد
چون محمد شدی ز مسعود‌ی بانگ برزن به کوس محمود‌ی