محلق

معنی کلمه محلق در لغت نامه دهخدا

محلق. [ م ِ ل َ ] ( ع اِ ) استره. ( منتهی الارب ).تیغ که بدان موی تراشند. موسی. ستره. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ). استره. ( مهذب الاسماء ). || گلیم درشت کانه یحلق الشعر. ج ، محالق. ( منتهی الارب ).
محلق. [ م ُ ح َل ْ ل ِ ] ( ع ص )خنور اندک خالی. || رطب اندک رسیده. || گوسپند لاغر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
محلق. [ م ُ ح َل ْ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) خرما که دو ثلث وی پخته باشد، محلقة یکی. || جایی از منی که در آنجا سر تراشند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جای سر تراشیدن. ( ناظم الاطباء ). || محل پرواز به بالا و دور زدن : چون خسرو از شکارگاه بازآمد، شاهین همت را پرواز داد و طایر و واقع گردون را معلق زنان از اوج محلق خویش در مخلب طلب آورد. ( مرزبان نامه ص 331 ). رجوع به تحلیق شود. || تراشیده شده و سترده شده و مقراض شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تحلیق شود.
محلق.[ م ُ ح َل ْ ل َ ] ( اِخ ) لقب عبدالعزی بن خیثم بن شداد وبدین جهت وی را بدین لقب خوانند که اسبش گونه او را به دندان گرفت و جای آن چون حلقه ای برگونه اش جای گرفت و دیگر آنکه تیری به او اصابت کرد و او را با حلقه داغ کردند. ( از منتهی الارب ). و رجوع به عقدالفریدج 3 ص 303 و ج 6 ص 177 و البیان والتبیین ج 2 ص 22 شود.
محلق. [ م ُ ح َل ْ ل ِ] ( ع ص ) کسی که می تراشد موی سر خود را. ( ناظم الاطباء ) : لتدخلن المسجدالحرام ان شاء اﷲ آمنین محلقین رؤوسکم. ( قرآن 27/48 ). رجوع به تحلیق شود.

معنی کلمه محلق در فرهنگ معین

(مِ لَ ) [ ع . ] (اِ. ) تیغی که بدان موی تراشند. ۲ - گلیم درشت .
(مُ حَ لَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - موی سترده ، موی تراشیده . ۲ - خرمایی که ثلث آن پخته باشد. ۳ - محل پرواز به بالا و دور زدن .

معنی کلمه محلق در فرهنگ عمید

محل پرواز.

معنی کلمه محلق در فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) خنور اندک خالی . ۲ - رطب اندک رسیده . ۳ - گوسفند لاغر. ۴ - ( اسم ) آنکه موی را خوب بسترد سر تراش .
لقب عبد العزی بی خشیم بن شداد

معنی کلمه محلق در ویکی واژه

تیغی که بدان موی تراشند.
گلیم درشت.
موی سترده، موی تراشیده.
خرمایی که ثلث آن پخته باشد.
محل پرواز به بالا و دور زدن.

جملاتی از کاربرد کلمه محلق

یکی دیگر از دلایلی که بر روی تصمیم او برای رفتن به برلین اثرگذار بود نزدیکی به اِلسا بود که در آن زمان در رابطه‌ای عاشقانه با او به‌سر می‌برد. سرانجام در ۱ آوریل ۱۹۱۴ آلبرت اینشتین به برلین رفت و به فرهنگستان محلق شد. زمانی که جنگ جهانی اول آغاز شد طرح ساخت انجمن قیصر ویلهلم برای فیزیک متوقف شد. این انجمن، سرانجام در ۱ اکتبر ۱۹۱۷ با ریاست آلبرت اینشتین تأسیس شد. در سال ۱۹۱۶ اینشتین به ریاست انجمن فیزیک آلمان انتخاب شد و به‌مدت دو سال در آن سمت باقی ماند.
هی عین الدیوک ذائبة فاسقنی یا محلق الاذن
عجیب رست نهال تو زان چمن با آنک وفای عهد تو را بد ز محلقان عهود
زهی عظیم بنا بقعه‌ای‌که هست ز فرّت بنای شرع مشید اساس عدل محلق