معنی کلمه محل در لغت نامه دهخدا
محل. [ م َ ] ( ع مص ) خشکسال رسیدن زمین و قحطزده شدن آن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). قحط سال افتادن. || سعایت کردن نزد سلطان. ( از منتهی الارب ). سعایت کردن از کسی نزد سلطان. ( از ناظم الاطباء ). مکر کردن و سعایت کردن. ( مصادراللغه زوزنی ). مکر و سعایت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). رنج دادن کسی را به سعایت. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
محل. [ م ُ ح ُ ] ( ع اِ ) جج ِ محالة. ( منتهی الارب ). رجوع به محالة شود.
محل. [ م َ ح ِ ] ( ع ص ) آنکه برافتد چندانکه درمانده گردد. ( منتهی الارب ). آنکه برانند او را چندانکه درمانده گردد. ( آنندراج ). آنکه رانده شود و طرد کرده شود چندان که مانده گردد. ( ناظم الاطباء ).
محل. [ م َ ح ِل ل ] ( ع مص ) واجب شدن حق کسی بر دیگری. ( از منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) جای کشتن هدی. ( منتهی الارب ). جای کشتن قربانی. ( ناظم الاطباء ). || زمان کشتن هدی. || محل دین ؛ مهلت وام. ( منتهی الارب ). مهلت وام و دین. ( ناظم الاطباء ).
محل. [ م ُ ح ِل ل ] ( ع ص ) از حرم بیرون آمده. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). || شکننده حرمت حرام :رجل محل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). از احرام بیرون آمده. ( از منتهی الارب ). مقابل محرم. آنکه محرم نباشد. از احرام بیرون آمده ( در مکه ). ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به احلال شود. || حلال کننده. ( از منتهی الارب ). || مردی که ماه حرام یا حرم را حرمت ننهد: رجل محل. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || مردی که بر هیچ عهدی از عهود نپاید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مرد که هیچ عهد بر خود ندارد: رجل محل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || واجب گرداننده. ( از منتهی الارب ). رجوع به احلال شود. || آنکه قتلش حلال ( روا ) باشد. ( از تاج العروس ). مقابل محرم ، آنکه قتلش حرام باشد. ( از ذیل اقرب الموارد ). || گوسپند که چون گیاه بهار خورد شیر فرودآرد: شاة محل. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). گوسپند بسیار شیر از خوردن گیاه بهاره بعد از آنکه شیرش کم یا خشک شده بود. ( منتهی الارب ).