محفوظی

معنی کلمه محفوظی در لغت نامه دهخدا

محفوظی. [ م َ ] ( حامص ) محفوظ بودن. نگهداشته شده بودن. نگهداشتگی. مصونی : پس محفوظی نوع و صورت نشان است که جوهر است و عدد جوهر یکی است هر چند به قسمت دو است ، از بهر آنک نوع را صورت یکی است و باز شخص محفوظ نیست. ( شرح قصیده ابوالهیثم ص 6 ). || ( ص نسبی ) منسوب است به محفوظ که نام اجدادی است. ( از انساب سمعانی ).

جملاتی از کاربرد کلمه محفوظی

نامه ام الکتاب از مصحف روی تو بود لوح محفوظی کز آن آورد قرآن جبرئیل
مگر تو لوح محفوظی که درس غیب از او گیرند و یا گنجینه رحمت کز او پوشند خلعت‌ها
به نقل عباس محفوظی، وی خواسته بود که مقلدانش به علی صافی گلپایگانی رجوع کنند. علی صافی چند ماه پس از مرگ بهجت درگذشت. فرزند دوم وی، علی بهجت، نیز اعلامیه‌ای مبنی بر ادامه کار دفتر او زیر نظر علی صافی صادر کرد.
علاوه بر موزه‌های دولتی در داخل کشور شاهد هستیم شماری موزه خصوصی نیز به همت افراد مختلف راه‌اندازی و اداره می‌شود. در ایران بزرگ‌ترین موزه شخصی که به اعتقاد برخی از کارشناسان، بزرگ‌ترین موزه شخصی خاورمیانه نیز هست، توسط محمدصادق محفوظی راه‌اندازی شده‌است. موزه دکتر محمدصادق محفوظی که بیش از دو دهه از تأسیس آن می‌گذرد، دربرگیرندهٔ بیش از ۱۲۰هزار اثر فرهنگی_هنری_تاریخی ست که متعلق به دوران مختلف، به ویژه دوران اسلامی هستند. بیشترین تعداد آثار این گنجینه را، کتب خطی و سایر آثار خط و خوشنویسی، نگارگری‌ها، مهرها و خواتیم به خود اختصاص داده‌اند. در حال حاضر، کتابخانه به قم منتقل شده و موزهٔ اصلی از نظر مکان، در وضعیت جابجایی و انتقال است.
ز سعد اکبر ای صدر اکابر تو محفوظی بدین اعزاز و اکرام
لوح حافظ لوح محفوظی شود عقل او از روح محظوظی شود