محرمیت. [ م َ رَ می ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) محرم بودن. محرمی. رازداری : و عقل مرد را به هشت خصلت بتوان شناخت... چهارم موضع شناختن راز و وقوف بر محرمیت دوستان. ( کلیله و دمنه ). رجوع به محرم شود. || خویشی. حرام بودگی نکاح به سبب خویشی نزدیک. - صیغه محرمیت ؛ اجرای صیغه عقد منقطع میان دختر و مردی تا از راه مصاهرت ، مادر دختر و یا دختر مادر بر مردی بیگانه محرم شود.
معنی کلمه محرمیت در فرهنگ معین
(مَ رَ یَّ ) [ ازع . ] (حامص . ) محرم بودن .
معنی کلمه محرمیت در فرهنگ فارسی
محرم بودن : بخلوت خان. سلوت راه یافتند و چون دو هم آواز در پرد. محرمیت ساخته چین از پیشانی امانی بگشودند ...
معنی کلمه محرمیت در ویکی واژه
محرم بودن.
جملاتی از کاربرد کلمه محرمیت
تو را گویم بشرط محرمیت که پوشید او لباس آدمیت
چون یکچندی برین گذشت و قواعد مصدقت میان ایشان هرچه مستحکم تر شد و اهلیت او این امانت و محرمیت او این سر را محقق گشت در اکرام او بیفزود و مبرتهای فراوان واجب دید. پس یک روز گفت: ای بذاذر، من غرض خویش تا این غایت بر تو پوشیده داشتم، و عاقل را اشارتی کفایت باشد.
چون کمال از قامت همچون خدنگ دلبران با کمال محرمیت رزق من خمیازه ای است
دریغا بر راه سالک مقامی باشد که چون بدان مقام رسد بداند که همه قرآن در نقطهٔ باء بسم اللّه است و یا در نقطهٔ میم بسم اللّه است؛ و همه موجودات در نقطهٔ باء بسم اللّه بیند. مثالش را گوش دار. اگر گویی: «لِلّه مافی السّمواتِ وَ مافی الأرض»، آنچه در آسمان و زمین است هر دو بگفته باشی؛ اما اگر هرچه در آسمان و زمین است یکان یکان مفرد نامش برشماری، روزگاری بینهایت بکار باید. باش تا دولت دست دهد، خود را بینی در دایرهٔ «إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیء مُحیط» او محیط بنده باشد و بنده محاط او، تا وجود خود بینی در نقطهای که در زیر باء بسم اللّه است و جلالت باء بسم اللّه را بینی که خود را بر مَحْرَمان چگونه جلوه میدهد از نقطهٔ باء؛ اما این هنوز نامحرمی باشد، اگر جمال سین با میم بینی آنگاه بدانی که محرمیت چه باشد!
هر چند مدتی در بیگانگی زدم یا رب به محرمیت دلهای آشنا
بو الحسن خرقانی گفت: دلهای صدیقان بتیغ قهر پاره کرد و جگرهاشان در انتظار آب گردانید و خود را بکس نداد، آب و خاک را آن محرمیت از کجا آمد که حدیث وصال لم یزل و لا یزال کند، نعت حدثان را بقدم چه راهست، نبود پس بود پس نبود را بحضرت جلال ذی الجلال چه ادراک است، نکو گفت آن جوانمرد که:
اضطراب دل مرا سر در بیابان می دهد محرمیت گر دهد جایم به پهلوی کسی
فایده: مراد از رحمی که صله آن واجب و قطع آن حرام است چون وجوب صله رحم را شناختی، و فواید آن را دانستی، و ضرر قطع رحم را معلوم کردی، بدان که مراد از رحم، که صله آن واجب، و قطع آن حرام است، هر خویش نسبی است که به خویشی معروف باشد، گرچه نسبت بسیار دوری داشته باشد و محرمیتی در میان نباشد خلاصه اینکه همین که کسی منسوب به دیگری باشد، اگر چه بسیار دور باشد از جمله ارحام او است و صله او واجب، و قطع آن حرام است.
بود گر بر ولایت محرمیت تو را بشنو وجود خاتمیت
در اصل ساکنین در لایههای بالایی با باغچههای سقفی جای گرفتهاند که هم از لحاظ منظر و هم تأمین محرمیت مناسب تر است. دفاتر بین لایهٔ دوم و لایهٔ دوم و لایهٔ مسکونی قرار گرفتهاند.