محذور
معنی کلمه محذور در فرهنگ معین
معنی کلمه محذور در فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] آنچه از آن می ترسند و حذر می کنند.
معنی کلمه محذور در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آنچه از آن پرهیز کنند دور شده پرهیز شده . ۲ - مانع . توضیح رای محذور فی ذلک مع قصد المبالغه . مقصود استعمال این کلمه است در امثال این موارد که تقریبا درست بمعنی مانع است و با ذال است نه با ظائ یعنی محظور چنانکه بعضی از نادانان غیر مانوس بکتب عربی گمان کرده اند و در امثال این موارد محظور همیشه می نویسند و حال آنکه محظور بکلی مورد استعمال دیگری دارد . ۳ - مشقت رنجها جمع : محذورات .
معنی کلمه محذور در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه محذور
کون عدم بود و چو موجود شد نیست بجز واجب و محذور نیست
و دوم مساعدت با ایشان در مقتنیات پیش از طلب، بی شایبه منت و طلب عوض به قدر امکان، مادام که مؤدی نباشد به محذوری بزرگ که احتراز ازان واجب باشد.
روزگارت چنان که نتوان گفت که درو هیچ روز محذورست