( محدودة ) محدودة.[ م َ دَ ] ( ع ص ) مؤنث محدود. رجوع به محدود شود. محدوده. [ م َ دَ ] ( ع ص ) محدودة. حد پیدا کرده. داری حد.
معنی کلمه محدوده در فرهنگ عمید
۱. قسمتی که با نشانه ها و علائم از بخش های دیگر متمایز شده باشد. ۲. [مجاز] چیزی که حدوحدود مشخص دارد.
معنی کلمه محدوده در فرهنگ فارسی
( اسم ) مونث محدود جمع : محدودات .
جملاتی از کاربرد کلمه محدوده
است. الگوهای در محدوده کلاسها با ارتباطات بین کلاسها و زیر کلاسهای آنها سر و کار دارند. اینگونه ارتباطات از طریق وراثت برقرار میگردد، که بنابراین در زمان کامپایل ثابت میشوند. الگوهای در محدوده اشیاء با ارتباطات بین اشیاء سرو کار داشته که میتواند در زمان اجرا تغییر کرده و در نتیجه پویا هستند. تقریباً تمام الگوها از وراثت استفاده میکنند؛ بنابراین الگوهایی که با برچسب «در محدوده کلاس» معین شدهاند آنهایی هستند که تنها بر روی ارتباط بین کلاسها تأکید دارند. توجه کنید که بیشتر الگوها در محدوده اشیاء عمل میکنند.