محدب. [ م ُ دِ ] ( ع ص ) گوژپشت گرداننده. ( آنندراج ). || که شایق و راغب کند. ( ناظم الاطباء ). || مهربان کننده کسی را. ( آنندراج ). محدب. [ م ُ ح َدْ دِ ] ( ع ص ) آنکه پشت بلند می سازد و گوژپشت می کند. ( ناظم الاطباء ). محدب. [ م ُ ح َدْ دَ ] ( ع ص ) احدب. خلاف مقعر. ( ازاقرب الموارد ). مقابل مقعر. مقابل گود و فرورفته. کنج. کوژ. دوتا. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و منه محدب الکبد و مقعرها. ( اقرب الموارد ). حدبه دار و کوژپشت و برآمده. ( ناظم الاطباء ) : پس بدان رگ بزرگ که از جانب محدب رسته است برآید ( کیلوس ) و آن رگ را به تازی الطالع من الکبد گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
معنی کلمه محدب در فرهنگ معین
(مُ حَ دَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) گوژپشت و برآمده .
معنی کلمه محدب در فرهنگ عمید
کوژ، بر آمده.
معنی کلمه محدب در فرهنگ فارسی
کوژ، گوژپشت، بر آمده، خلاف مقعر (اسم ) ۱ - کوژ بر آمده مقابل مقعر . ۲ - کوژ پشت . کنج گوژ دو تا
معنی کلمه محدب در دانشنامه آزاد فارسی
مُحَدّب (convex) صفت سطحی که به بیرون، به سمت چشم ناظر، برآمدگی داشته باشد، مانند سطح بیرونی توپ. در هندسه، این اصطلاح را برای توصیف چندضلعیای به کار می برند که هیچ یک از زوایای داخلیآن بزرگ تر از۱۸۰ درجه نباشد. محدب متضاد مقعراست.
معنی کلمه محدب در ویکی واژه
گوژپشت و برآمده.
جملاتی از کاربرد کلمه محدب
در هندسه، اَبَرمکعب یا فوقمکعب همتای اِن-بعدی مربع (اِن=۲) و مکعب (اِن=۳) است. فوق مکعب، یک شکل محدب، فشرده و بسته است که از دو گروه پارهخط موازی با طول یکسان تشکیل شده که در همهٔ ابعاد فضا بر یکدیگر عمود هستند.
کران پایین در بدترین حالت زمانی الگوریتمهای مربوط به پوش محدب حساس به خروجی در حالت دوبعدی
آنجا که بود کاخ جلال وی و گردون آن سطح محدب بود این سطح مقعر
زانبوهگرد رخش محدب شود وهاد زاسیب نعل اسب مقعر شود تلال
محضری آراسته ز عدل که پیشش سطح سپهر محدب است مقعر
زگردش هرکجا دشتی محدب ز نعلش هر کجا کوهی مقعّر
وفای عهد این سقف منقش بقای عهد این چرخ محدب
اجسام کاتالان همه محدب هستند، وجههای آنها برخلاف وجههای اجسام افلاطونی و اجسام ارشمیدسی همنهشت نیستند، ولی با این حال شکل گوشههای آنان منتظمند. دو تا از اجسام کاتالان دستسان هم هستند.
کران پایین محاسباتی برای پیدا کردن پوش محدب و نمایش آن به صورت چند ضلعی محدب، مشابه این کران برای مرتبسازی میباشد و به سادگی میتوان این مطلب را با کاهش نشان داد. برای نقاط
باز نزد محدبن حسن دیگر آمد جواب این احکام
وقتی جسمی که از یک ماده واحد تشکیل شده (مثل یک تیر چوبی یا یک میله فولادی) تحت خمش قرار میگیرد، بازه ای از تنش در راستای عمق آن ایجاد میشود( شکل 3). در لبه جسم در داخل خم (صورت مقعر)، تنش در حداکثر مقدار فشاری خود و در قسمت بیرونی خم (صورت محدب)، تنش در حداکثر مقدار کششی خود خواهد بود. بیشتر مواد قبل از این که تحت تنش فشاری آسیب ببینند ، معمولاً تحت تنش کششی از کار افتاده میشوند، بنابراین حداکثر مقدار تنش کششی که می تواند قبل از شکست تیر یا میله تحمل شود، همان مقاومت خمشی آن است.
مشخص میکنیم. اگر زاویهٔ بین آنها محدب بود انگاه
گوشماهیها بر سطح کف دریاها زندگی میکنند و صدف محدب آنها رو به کف قرار میگیرد. گوشماهیهای جوان خود را با رشتههایی به نام رَسَنَک به لایه زیر خود وصل میکنند ولی گوشماهیهای بالغ از کف جدا هستند و بیشتر در کفهای شنی ساکن میشوند.