معنی کلمه محبت در لغت نامه دهخدا
محبت نمی زاید اکنون طبایع
کز این چار زن مردزائی نبینم.خاقانی ( دیوان ص 311 ).در محبت جان ما خاقانیا
در بر دل رایگان میخواندش.خاقانی.لاجرم دلها در هوای او قدم محبت میزنند. ( سندبادنامه ص 10 ).
از محبت نار، نوری میشود
وز محبت دیو، حوری میشود.مولوی.جز عنایت کی گشاید چشم را
جز محبت کی نشاند خشم را.مولوی.کافّه انام از خواص و عوام به محبت او گرائیده اند. ( گلستان ).
- محبت باختن ؛ عشق باختن. به دوستی و عشق پرداختن.دوستی ورزیدن :
صنعت مکن که هرکه محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل در محنت فراز کرد.حافظ.- امثال :
آنجاکه رشک نیست محبت چه میکند.
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده .سعدی. محبت در چشم است .
محبت دو سر دارد.
محبت محبت آورد.
|| ( اصطلاح فلسفه ) عبارت است از ابتهاج به شیئی یا از شیئی موافق اعم از آنکه عقلی باشد یا حسی و حقیقی باشد یا ظنی. || ( اصطلاح تصوف ) عبارت است از غلیان دل در مقام اشتیاق به لقاء محبوب. امام ابوالقاسم قشیری گوید محبت محو محب است بصفاته و اثبات محبوب است بذاته ، که تمام صفات خود را در طلب محبوب نفی کند. رودباری محبت را موافقت داند و هجویری گوید محبت حق نسبت به بنده ارادت خیر بود و رحمت و محبت اسمی است از اسامی ارادت و بالجمله محبت خدا آن است که بنده را از معاصی برهاند و مقامات و احوال عالیه وی را کرامت فرماید. محبت بر چند وجه است : یکی به معنی ارادت به محبوب که بی سکون نفس و میل و هوا حاصل نمی شودو یکی بواسطه میل و هوا و انس حاصل میشود که مخصوص مخلوقات است نسبت به یکدیگر؛ و دیگر به معنی احسان باشد و تخصیص بنده که او را به درجه کمال رساند و دیگر به معنی ثناء جمیل است بر بنده. جنید گوید محبت میل قلب است و محبت صفتی است که میان مخلوقات و میان بنده و حق تعالی می باشد. محبتی که میان مخلوقات است اول درجه آن موافقت طبع است که عاقبت به عشق شدید منتهی می شود و محبت حق به بنده خیر است و محبت بنده بر حق طاعت است و هر چند محبت زیادت گردد طاعت زیادت شود و از این جهت بعضی گویند محبت موافقت است در طاعت.( از فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف سید جعفر سجادی ). میل روح است به مشاهده جمال ذات و آن دو قسم است عام و خاص. محبت عام ، به سبب ممازجت به اعراض. شرابی است حامل صفا و کدورت و لطافت و کثافت : محبت خاص به جهت تنزه از مخالطت اغراض همه صفا و لطافت در لطافت و خفت در خفت است. ( از نفائس الفنون علم تصوف ).