محاکم

معنی کلمه محاکم در لغت نامه دهخدا

محاکم. [ م َ ک ِ ] ( ع اِ ) ج ِ محکمة. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دادگاهها. رجوع به محکمه شود.
- محاکم جزائی . رجوع به محکمه جزائی شود.
- محاکم شرع ؛ محاضر شرع. رجوع به محکمه شرع شود.
- محاکم مدنی ؛ مجموعه محکمه های شهرستان و استان و دیوان کشور.

معنی کلمه محاکم در فرهنگ معین

(مَ کِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ محکمه ، دادگاه ها.

معنی کلمه محاکم در فرهنگ عمید

= محکمه

معنی کلمه محاکم در فرهنگ فارسی

جمع محکمه
(اسم ) جمع محکمه . یا محاکم جزائی عادی. محکمه هایی است که صلاحیت رسیدگی بهر نوع جرم را دارند مگر آنچه که قانون مستثنی کرده . یا محاکم مدنی . عبارتست از مجموع. محاکم شهرستان و استان و دیوان کشور .

جملاتی از کاربرد کلمه محاکم

بهمن هاشمی به واسطه بازی در سریال محاکمه (مجموعه تلویزیونی) به کارگردانی حسن هدایت سابقه بازیگری نیز دارد؛ او هم‌اکنون اجرای برنامه میدون از شبکه سه را بر عهده دارد.
ویژه در عدلیه کز داد علاء الملک راد وارهید از بند بیداد محاکم دادخواه
چگونه داند کار محاکمت پرداخت چسان تواند گلزار معدلت پیر است
بکاسه لیس خبر ده که در محاکم عدل ز سنگ ظلم شکسته تغار و ریخته ماست
بگفتم این و از اینجا دوان دوان رفتم سوی محاکم دیگر که در میان سراست
از عهد انبیای سلف تا بانتهی بر جمله ی ادله ی ادیان محاکمست