محال اندیش. [ م ُ اَ ] ( نف مرکب ) که اندیشه در امور محال کند. که به نابودنیها و ناشدنیها بیندیشد. وهمی و خیالی. ( ناظم الاطباء ). کسی که خیال محال کند : محال اندیش و خام ابله بود هر کاین سخن گوید نباید بود مردم را محال اندیش و خام ابله.فرخی.هر آفریده که خواهد که بر خلاف این معانی تقریری کند محال اندیش باطل گوی باشد. ( جامع التواریخ رشیدی ). خیال حوصله بحر می پزد هیهات چه هاست در سر این قطره محال اندیش.حافظ.
معنی کلمه محال اندیش در فرهنگ معین
( ~ . اَ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) آن که در امور محال تفکر کند.
معنی کلمه محال اندیش در فرهنگ عمید
آن که آرزوی محال کند یا در امری محال تفکر کند.
معنی کلمه محال اندیش در فرهنگ فارسی
وهمی خیالی
معنی کلمه محال اندیش در ویکی واژه
آن که در امور محال تفکر کند.
جملاتی از کاربرد کلمه محال اندیش
کسی کو از محال اندیشه دارد شبانروزی تحیر پیشه دارد
محال اندیشه تی باشد اگر با خویشتن گویم که گُلزاری به دست آید مگر بی زحمتِ خارم
گر کنم روز و شب اندیشه وصلت چه عجب عاشق غمزده پیوسته محال اندیش است
حکیما ای محال اندیش بنگر بدور عارضش ز اشگم تسلسل
گرچه هست این خود محالی آشکار جز محال اندیشی او را نیست کار
هر آن کو صحبت سیمرغ جوید به هر حالی محال اندیش باشد
ز خود گذشته ئی ای قطره محال اندیش شدن به بحر و گهر برنخاستن ننگ است
گذشت در غم هجران، زمان عمر و هنوز امید وصل تو دارد، دل محال اندیش
میاور دیگر این اندیشه در دل محال اندیش نبود مرد عاقل
خیالِ محض بین باری کزو وصلی طمع دارم محال اندیش را سودا چنین بر ابلهی دارد