محافظه

معنی کلمه محافظه در لغت نامه دهخدا

محافظه. [ م ُ ف َ ظَ ] ( ع مص ) محافظت. محافظة. رجوع به محافظت و محافظه شود.

جملاتی از کاربرد کلمه محافظه

در سیاست ایران، اصول‌گرایان به طرفداران محافظه‌کار رهبر ایران، علی خامنه‌ای اشاره می‌کند و محافظت از اصول ایدئولوژیک روزهای نخست انقلاب اسلامی حمایت می‌کند. به گفته حسین موسویان، اصول‌گرایان جنبش اصلی جناح راست (محافظه‌کار) در ایران را تشکیل می‌دهند. آنها نسبت به رقبای اعتدال‌گرا و اصلاح طلب خود بیشتر مذهبی‌گرا هستند و با نهاد روحانیت مستقر در قم نزدیکترند.
- سایت میزبان، محافظهای فیزیکی مناسبی برای اطلاعات نداشته باشد.
احزاب عمده سیاسی عمده عبارت‌اند از: حزب اصلاحات استونی، حزب مرکزی استونی، حزب محافظه‌کار خلق استونی، ایساما و حزب سوسیال دموکراتیک استونی
"با یک دولت محافظه‌کار، همانطور که می‌دانیم آفکام دیگر وجود نخواهد داشت... وظایفش محدود به نقش‌های فنی و اجرایی محدود خواهد بود. دیگر نقشی در سیاست‌گذاری ایفا نخواهد کرد. و کارکردهای سیاست‌گذاری که امروز دارد، خواهد بود. به طور کامل به وزارت فرهنگ، رسانه و ورزش منتقل شود.»
به نوشته کتاب «سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی» رویکرد سیاسی خانواده هرندی محافظه‌کارانه و همسو با دولت بود. در این کتاب آمده: «هنگامی که حزب میلیون منوچهر اقبال نخست‌وزیر (۱۳۳۶ تا ۱۳۳۹) در مهر ۱۳۳۷ توسط محمود جم نایب‌رئیس، دکتر کاسمی دبیرکل حزب و الموتی مدیر روزنامه صبح امروز به منظور تشکیل شعبه محلی حزب در کرمان تشکیل جلسه داد، کمیته استانی ابوالقاسم هرندی را به عنوان رئیس انتخاب کردند.»