محاط

معنی کلمه محاط در لغت نامه دهخدا

محاط. [ م ُ ] ( ع ص ) جای گرداگرد برآورده شده برای گوسفندان و شتران و برای مردمان. ( از ناظم الاطباء ). گرداگرد فرا گرفته. مقابل محیط. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || احاطه شده. ( ناظم الاطباء ). محفوف. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || دریافت شده و دانسته شده. ( ناظم الاطباء ) :
خدای مبدع هرچ آن ترا به وهم و به حس
محاط و مدرک و معلوم و مبصر است و مشار.ناصرخسرو.گفتم محاط باشد معقول عین او
گفتا براو محیط نباشد عقول اگر.( ؟ )

معنی کلمه محاط در فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِمف . ) احاطه شده .

معنی کلمه محاط در فرهنگ عمید

ویژگی چیزی که اطراف آن گرفته شده، احاطه شده.

معنی کلمه محاط در فرهنگ فارسی

احاطه شده، چیزی که اطراف آن گرفته شده
( اسم ) چیزی که گرد آن را فرا گرفته باشند احاطه شده .

معنی کلمه محاط در ویکی واژه

احاطه شده.

جملاتی از کاربرد کلمه محاط

محیط آنگه محاط قطره حرف است که می‌داند چسان در دل نشستی
همچنین کورینتس توسط دو رود اروگوئه از شرق و پارانا ازشمال غرب محاط شده‌است. کران جنوبی رود پارانا گهگاهی موجب بروز سیل می‌شود. پس از سیل ویرانگر ۱۹۸۲ سیستمی حفاظتی در احداث سد اعمال شده‌است.
آرتْسْواشِن (به ارمنی: Արծվաշեն، به‌معنی شهر عقاب) یکی از برون‌بومهای کشور ارمنستان محاط در خاک جمهوری آذربایجان است.
حال چگونه این همه قوانین و وجود فضاهای محاطی یک جسم را فاقد هر گونه حرکت و تغییر بپنداریم در حالی که اثر آن‌ها موجودیت و رفتار آن جسم را دربر گرفته‌است.
اوست بسیط و همه عالم بساط اوست محیط و همه عالم محاط
نه فلک داشت محاطی ز زمین ساکن نه زمین داشت محیطی ز سپهر سیار
لیک از آنجا که شد احاطه مناط چاره نبود محیط را ز محاط
جز تو گر باشد محاط نفس تست خود یکی نقش از بساط نفس تست
ای در دل ما ز ذوق قرب تو نشاط علم تو محیط هستی ماست محاط
«حلقه در آئین میترائیسم حلقه خود نمای از چرخ است. مقدس و نشانه پیمان ناگسستنی و اتحاد و وابستگی است. از سوی دیگر حلقه که نشان ویژه میترا بوده بی‌گمان از هاله نور خورشید گرفته شده‌است. دایره‌ای از نور که ایزد مهر را محاط می‌ساخت؛ زیرا وی ایزد نور و روشنایی بود.»
ایدهٔ ساخت این مجسمه عظیم را باتوجه به باور بر مقدس بودن عدد ۷ و همچنین محاط کردن ۷ ضلعی در دایره توسط کوهی در کتاب رساله فی استخراج ضلع المسبع فی الدائر ذکر کرده است.
من رو صف ذات تو کردن، نیارم؛ نه ذاتت محاط و، نه وصفت محدد
بلخ: شهری باستانی که با دیوارهای بلند دفاعی محاط بوده و توسط دژ بالاحصار واقع در شمال آن مستحکم می‌شده‌است. آثار تاریخی که در احاطهٔ این دیوارها قرار دارند عبارتند: از تپه زرگران، تپه‌ای مصنوعی که قدمت آن به سدهٔ دوم پیش از میلاد برمی‌گردد مقبرهٔ کاشی‌کاری‌شدهٔ خواجه ابونصر پارسا از جمله بناهای تاریخی بجای‌مانده از عصر تیموریان، متعلق به سال ۱۴۶۰/۶۱ میلادی است، و مدرسه سید سبحان‌قلی‌خان، متعلق به سدهٔ هفدهم، که از آن تنها یک ایوان (درگاه قوسی) با مقداری تزئینات باقی مانده‌است. آثار تاریخی دیگر در جنوب بلخ عبارتن از: تخت رستم، و مسجد نه‌گنبد (حاجی پیاده) که در نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی به سبک سامانی بنا شده و یکی از نخستین بناهای اسلامی در افغانستان است.
ذره کی ظرف انبساط شود؟ حق محیط است، کی محاط شود؟
گاه مرکب گه بسیط و گه محاط و گه محیط گه حصار و گاه محصورم نمیدانم کیم
هر جسمی که در حالت سکون یا حرکت یکنواخت باشد محاط به قوانین و فضایی است که آن را دربر گرفته؛ مثلاً از منظر گرانشی در میدان هیگز قرار دارد و این میدان چگونگی کنش گرانشی آن را مشخص می‌نماید.