محاذی

معنی کلمه محاذی در لغت نامه دهخدا

محاذی. [ م ُ ] ( ع ص ) برابر شونده ( مشتق از حذو به معنی مقابل و روبرو و برابر کردن دو چیز است ). ( از غیاث ) ( آنندراج ). || مقابل و رویاروی. ( ناظم الاطباء ). مواجه. برابر. روبرو. رویاروی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : توپها را میان سنگر و میان گود جابه جا به تفاوت محاذی دروازه قلعه بسته از گلوله ها محافظت نمایند. ( مجمل التواریخ گلستانه ). لب ، محاذی و رویاروی شدن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه محاذی در فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - روبرو شونده . ۲ - مقابل ، برابر.

معنی کلمه محاذی در فرهنگ عمید

مقابل، روبه رو، روبارو، برابر.

معنی کلمه محاذی در فرهنگ فارسی

مقابل، روبرو، روبارو، برابر
(اسم ) روبرو شونده . ۲ - ( تعبیر قیدی ) مقابل برابر : توپها را در میان سنگر و میان گود جابجا بتفاوت محاذی درواز. قلعه بسته و از گلوله ها محافظت نمایند .

جملاتی از کاربرد کلمه محاذی

چون محاذی گشت با آن بیزبان چوب دستی کوفت بر چنگال آن
فصل: بدان که دل آدمی هرگز خالی از فکر و خیالی نمی باشد بلکه پیوسته محل خطور خواطر و ورود خیالات و افکار است، اگر چه گاه است که آن کس ملتفت نیست به آنچه درخواطر او می گذرد و در این خصوص دل مانند نشانه ای است که از اطراف و جوانب، تیرها به آن افکنند یا حوضی که آب از نهرهای بسیار بر آن جاری باشد یا خانه ای است که درهای بی شمار داشته باشد و از آنها اشخاص مختلفه داخل آنجا شوند یا آیینه ای که در مکانی منصوب باشد و صورتهای بی حد از محاذی آن بگذرد
محاذی آن دست دریا شیم از آن روی دیوار سر کرده نم