مجوسی. [ م َ ] ( معرب ، ص نسبی ) منسوب به مجوس. || مغ و آتش پرست است که پیرو زردشت باشد. ( منتهی الارب ). آتش پرست و پیرو زرتشت. ج ، مجوس. ( ناظم الاطباء ). واحد مجوس. ( از آنندراج ). مغ. موغ.گبر. آتش پرست. فردی از مجوس. آنکه به دین مجوس است.ج ، مجوس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : اربعین شان را ز خمسین نصارا دان مدد طیلسان شان را ز زنار مجوسی ده نشان.خاقانی.باب نوزدهم در ذکر یهودیان ومجوسیان به قم و نواحی آن. ( تاریخ قم ص 18 ). و رجوع به مجوس شود.
معنی کلمه مجوسی در فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به مجوس : ۱ - مربوط به مجوس . ۲ - فردی از مجوس جمع : مجوسیان : باب نوزدهم در ذکر یهودیان و مجوسیان بقم و نواحی آن .
جملاتی از کاربرد کلمه مجوسی
در میان مسلم و گبر و مجوسی و جهود معجز او شهره مرد و زن و پیر و جوان
ور مجوسی است همچنان گردد پدرش چیست او همان گردد
شیخ الاسلام گفت بوبکر وراق عارف بوده صوفی. وی گفت: تصفیه عبودیة اثبات مجوسیة است و انکار ربوبیة.
گوئی که به عقل می توان رفت این راه با دین محمدی مجوسی چه بود
خوش مده نفس مجوسی را طعام تا نبینی ناخوشی او تمام
وی مطالعهٔ پزشکی را همراه با پدرش آغاز نمود. سپس کتابهای قانون طب ابن سینا و الحاوی زکریای رازی، کتاب الملکی علی بن عباس مجوسی اهوازی و نوشتههای پزشکی نجیب الدین سمرقندی را مطالعه کرد.
که بود آب حیوان دگر جایگاه مجوسی و رومی غلط کرد راه
تو میسازی بهر دم نوعروسی نمیدانم که گبری یا مجوسی
اربعینشان را ز خمسین نصاری دان مدد طیلسانشان را ز زنار مجوسی دان نشان
از نخستین پزشکان پس از رازی، که در درمان این دو بیماری از رازی تأثیر پذیرفتهاند، علی بن عباس مجوسی (متوفی ۳۷۲) است که در کامل الصناعه[پاورقی ۲۰] ، با اینکه سرخک را نوعی آبله دانسته، شیوه اش برای درمان سرخک به اظهارات رازی در این باره شباهت بسیاری دارد.
حرف حق با طالب دنیا سعیدا سود نیست بر سر گور مجوسی ختم قرآن را چه حظ