مجهور. [ م َ ] ( ع ص ) پاک شده و صاف شده. ( ناظم الاطباء ). || آشکار. آشکار شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). پیدا. - حروف مجهور ؛ رجوع به «حرف مجهور» و «مجهورة» شود. مجهور. [ ] ( اِخ ) طایفه ای از ایلهای کرد ایران که در حدود 500 خانوار است و در کوههای السه قلاخ اطراف اسدآباد و زهاب سکونت دارند. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 61 ).
معنی کلمه مجهور در فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (ص . ) پیدا، آشکار، علنی .
معنی کلمه مجهور در فرهنگ فارسی
( صفت ) پیدا آشکار علنی . طایفه ای از ایلهای کرد ایران
معنی کلمه مجهور در ویکی واژه
پیدا، آشکار، علنی.
جملاتی از کاربرد کلمه مجهور
خود ندانستم گزین گونه شوم دم بدم ز انعام تو مجهورتر
غیر از سپند سوخته جان در حریم او دیگر که یاد صائب مجهور می کند
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ یعنی مشرکی مکه مِنَ الْأَنْباءِ ای من اخبار الامم المکذّبة فی القران ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ ای ازدجار عن الکفر و المعاصی، تقول زجرته و ازدجرته اذا نهیته و وعظته و اصله مزتجر لانه مفتعل من الزجر، جعلت التاء دالّا لانّ التاء مهموسة و الزای مجهورة. قوله: حِکْمَةٌ بالِغَةٌ هذا بیان ما فی قوله: ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ و قیل معناه هو حکمة بالغة، ای القران حکمة تامّة فی الزجر و قیل بالغة من اللَّه الیکم فَما تُغْنِ النُّذُرُ. یجوز ان یکون ما نفیا و المعنی فلیست تغنی النذر، و یجوز ان یکون استفهاما و المعنی فایّ شیء تغنی النذر اذا خالفوهم و کذّبوهم.
و قیل معناه: و اذکر ربّک بقلبک، و لا تنسه، و اذکره بالتّسبیح و التحمید، تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً خاشعا متذلّلا، خائفا فرقا، وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ یعنی من الصّوت، ای: اذکره بقلبک و بلسانک غیر مجهور به و لا مرفوع به صوتک. بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ یعنی بکرة و عشیّا. الاصال العشیات، و هی جمع الجمع، فالاصال جمع اصل، و الاصل جمع اصیل، و هو اسم لما بین العصر الی المغرب. معنی غدوّ بامداد کردن بود، امّا اینجا مراد بامداد است، چنان که گفت: فالِقُ الْإِصْباحِ اصباح بامداد کردن بود، و مراد بامداد است، و در قرآن جایها تنزیل گفت بمعنی منزل، همچنین مراد باین غدو غدوات است.