مجسمه ساز

معنی کلمه مجسمه ساز در لغت نامه دهخدا

مجسمه ساز. [ م ُ ج َس ْ س َ م َ / م ِ ] ( نف مرکب ) آن که مجسمه سازد. مجسمه تراش. پیکرتراش.

معنی کلمه مجسمه ساز در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه بساختن مجسمه ها پردازد پیکر تراش .

معنی کلمه مجسمه ساز در ویکی واژه

scultore

جملاتی از کاربرد کلمه مجسمه ساز

مجسمه سازان آینده‌گری حجمی شامل جوزف چایکوف، بوریس کورولف و ورا موخینا بودند که همگی در مکتب هنری دولتی اتحاد جماهیر شوروی در مسکو، وتماس تدریس می‌کردند.
در طول هشت سال جنگ نیز صدها عکس شهید در شهرک ولیعصر منطقه 18( محل سکونت ایشان)، به رایگان و با جان و دل نقاشی كرد‌ند و امروز در هر منزل شهید، مسجد و هیئتی نقاشی استاد به دیوار آویخته شده است. استاد احمد خلیلی در حوزه‌ی مجسمه سازی، ادبیات و شعر و مقاله‌نویسی نیز فعالیت می‌کردند اما جامعه هنری ایشان را به عنوان نقاش قهوه‌خانه‌ای می شناسد.
جویسل در 15 نوامبر 1956 در مونتمورنسی ، وال د اویز ، کمون در حومه شمالی پاریس به دنیا آمد و قبل از روی آوردن به هنر ، تحصیلات خود را بر روی تاریخ و قانون متمرکز کرد. تجربه اولیه او در دنیای هنر ، مجسمه سازی ، استفاده از اشکال سنتی خاک رس و سنگ بود.
بر قبر آناتولی سوبچاک در قبرستان نیکولسکوی الکساندرو-نفسکوی لاورا یک یادبودی ساخته مجسمه ساز مطرح روس، میخائیل شمیاکین نصب شده.
دمین در هالیفاکس ، نوا اسکوشیا ، از هنرمندان مجسمه ساز مارتین دمین