مجبول

معنی کلمه مجبول در لغت نامه دهخدا

مجبول. [ م َ ] ( ع ص ) آفریده شده و طبعی و جبلت کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). ساخته شده در طبیعت و طبیعی. ( ناظم الاطباء ). سرشته. نهاده. جبلی. مفطور. مطبوع. مخلوق. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
بر فساد و عناد و شر مجبول
دیده هاشان تباه و دین مجعول.سنائی ( مثنویها چ مدرس رضوی ص 206 ).امیر ناصرالدین از سر کرم و مکرمت که در نهاد پاک او مجبول بود بدان راضی شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). اجناس این حیوانات از معرّت فساد دورترند و بر تسخر و انقیاد مجبول تر. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 231 ).
حدیث عشق به گفتن نمی توان آموخت
مگر کسی که بود در طبیعتش مجبول.سعدی.حکیم رومی گفت ای شه زاده بیشتر اوصاف و تقریر که بر خاطر عاطر و ضمیر منیر می گذرد در ذات اصفهان و نفس آن مجبول و مفطور است و شهری بغایت مبارک و معمور. ( ترجمه محاسن اصفهان ). و سبب اختلاف آراء، اختلاف اهواء است که نفوس بشری بر آن مجبول اند. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 14 ).
بر ارتکاب مآثر جبلتش مجبول
بر اکتساب مفاخر طبیعتش مفطور.جامی.|| رجل مجبول ؛ مرد بزرگ خلقت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ).

معنی کلمه مجبول در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) آفریده شده ، فطری قرار داده شده ، سرشته .

معنی کلمه مجبول در فرهنگ عمید

ساخته شده در فطرت، سرشته شده.

معنی کلمه مجبول در فرهنگ فارسی

(اسم ) آفریده شده فطری قرار داده شده سرشته .

معنی کلمه مجبول در ویکی واژه

آفریده شده، فطری قرار داده شده، سرشته.

جملاتی از کاربرد کلمه مجبول

طبع انسان بر آن بود مجبول که کند هر چه خیر اوست قبول
فلک به طاعت سگان درگهش مجبول ملک به نصرت خدام حضرتش مجبور
گوش سر از سماع آن معزول گوش سر بر سماع آن مجبول
حُسن جهان آرای او برتر ز وصف است و بیان امّا به مدحش طبع من مجبول و مضطر آمده
برون ز حزم تو کو برثبات مجبولست کسی بعهد درین عهد استوار نماند
عشق شهوت‌دان که مجبولی تو در اخفای آن عشق روحانی زند بر بام گردون طبل و کوس
طریق عشق به گفتن نمی‌توان آموخت مگر کسی که بود در طبیعتش مجبول
مایل به قامت تو بود طبع مستقیم مجبول بر محبت تو فطرت سلیم
مجبول طبیعت بودش عشق حکیما عاشق نتواند که نصیحت بپذیرد
این چنین کس را مخلص خوانند نه مخلص چنانک بو بکر زقاق گفت فیکون مخلصا لا مخلصا مخلص در دریای خطر در غرقابست، نهنگان جان ربای در چپ و راست وی در آمده، دریا می‌برّد و می‌ترسد، تا خود بساحل امن چون رسد و کی رسد از اینجاست که بزرگان سلف گفتند «و المخلصون علی خطر عظیم» و مخلص آنست که بساحل امن رسید، رب العالمین موسی را بهر دو حالت نشان کرد گفت إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا هم مُخْلَصاً بکسر لام و هم مُخْلَصاً بفتح لام خوانده‌اند اگر بکسر خوانی بدایت کار اوست، و اگر بفتح خوانی نهایت کار اوست، مخلص آن گاه بود که کار نبوت وی در پیوست و نواخت احدیت بوی روی نهاد، و مخلص آن گاه شد که کار نبوت بالا گرفت، و بحضرت عزت بستاخ شد، این خود حال کسی است که از اول او را روش بود، و زان پس بکشش حق رسد و شتّان بینه و بین نبیّنا محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم چند که فرق است میان موسی و میان مصطفی علیهما السلام، که پیش از دور گل آدم بکمند کشش حق معتصم گشت، چنانک گفت: «کنت نبیّا و آدم مجبول فی طینته»