مجان

معنی کلمه مجان در لغت نامه دهخدا

مجان. [ م َ جان ن ] ( ع اِ ) ج ِ مِجَن . ( منتهی الارب ). ج ِمجن و مِجَنَّة. ( اقرب الموارد ). رجوع به مجن شود.
مجان. [ م َج ْ جا ] ( ع ص ) رایگان. ( دهار ). رایگان و گویند اخذه مجاناً؛ ای بلابدل. ( منتهی الارب ). مفت و هرزه و رایگان. ( غیاث ) ( آنندراج ). آنچه بلاعوض باشد یا بخشش چیزی بدون بها. ( از اقرب الموارد ) :
مرد میراثی چه داند قدر مال
رستمی جان کند، مجان یافت زال.مولوی.|| آب بسیار و فراخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بسیار و بسنده از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مجان. [ م ُج ْ جا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ماجن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به ماجن شود.

معنی کلمه مجان در فرهنگ معین

(مَ جّ ) [ ع . ] (ص . ) رایگان ، دادن چیزی بدون دریافت بها.
(مَ نّ ) [ ع . ] (اِ. ) ج . مجن . سپرها.

معنی کلمه مجان در فرهنگ عمید

رایگان، بی عوض، مفت، مجانی.

معنی کلمه مجان در فرهنگ فارسی

رایگان، بی عوض، مفت، درفارسی مجانی میگویند
( اسم ) جمع مجن سپر ها .
ماجن

معنی کلمه مجان در ویکی واژه

مجن. سپرها.
رایگان، دادن چیزی بدون دریافت بها.

جملاتی از کاربرد کلمه مجان

شیوه چالاک مجانین خوش است بی خبر از مصلحت عقل و هوش
از آن به حال مجانین عشق رشک برم که هست سلسله ی زلف یارشان زنجیر
ای واعظ عاقل نما فیض از کجا پند از کجا بگذر تو از تقصیر ما جرم از مجانین در گذر
منگر بدان که در درهٔ یمگان محبوس کرده‌اند مجانینم
به‌طور مجانبی اعداد کاتالان به صورت
هنج گفت : شنیدم که خسرو را فرزندی دلبندِ جان و پیوندِ دل بود، ناگاهش از کنارِ او درربودند و تندبادِ اجل آن شکوفه‌ی شاخ امانی را پیش از موسمِ جوانی در خاک ریخت. خسرو چون کسی که از جانِ شیرین طمع بر گرفته باشد ، در قلق و جزع افتاد، نزدیک بود که بجایِ اشک دیدگان فرو بارد و جهان را به دودِ اندوه سیاه گرداند. مگر دیوانه شکلی عاقل، مست نمایی هشیار‌دل از مجانینِ عقلاءِ وقت که هر وقت به خدمتِ خسرو رسیدی و خسرو از غرائبِ کلمات و نکتِ فوایدِ او متّعظ شدی، فراز آمد. پرسید که خسرو را چه رسیده‌ست و چه افتاده که برین صفت آشفته حال شده‌ست؟ خسرو گفت: چنین چراغی از پیشِ چشمِ من برگرفتند که جهان بر چشمِ من تاریک شد و به داغِ فراقِ چنین جگر گوشه‌ای مبتلی گشتم که می‌بینی.
افرمجان سفلی، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان رودسر در استان گیلان ایران است.
گره بگوشد از گیسوی پرچین بهرچین حلقه‌ها بست از مجانین
و متفق‌اند مشایخ رضی اللّه عنهم که: سلطان علم قوی‌تر باید از سلطان وجد و از آن‌چه چون قوت مر سلطان وجد را باشد واجد بر محل خطر باشد و چون سلطان علم را بود در محل امن باشد و مراد از این جمله آن است که اندر همه احوال باید که طالب متابع علم و شرع باشد چون به وجد مغلوب باشد خطاب از وی برخیزد و چون خطاب برخاست ثواب وعقاب برخیزد و چون ثواب و عقاب برخاست کرامت و اهانت برخیزد. آنگاه حکم وی حکم مجانین بود نه از آنِ اولیا و مقربان و چون سلطان علم غالب باشد بر سلطان حال، بنده اندر کَنَف اوامر و نواهی بود و اندر سراپردهٔ خود همیشه مشکور؛ و باز چون سلطان حال غالب بود بر سلطان علم، بنده از حدود خارج بود و از خطاب محروم اندر محل نقص خود، إما معذور و إما مغرور.
صورت دیده شده این فراهم آوردن، خرید زیاد است و بعد از آن جمع‌آوری اقلام مجانی.
کنونکه زلف تو سر حلقه مجانین است سزد که سر همه در حلقه جنون آریم
کسی که سلسله می‌سازد از برای مجانین خبر هنوز ندارد ز موی سلسله دارش
آمریکا نیز در زمان پادشاهی محمد رضا شاه پهلوی ،۴۰ فروند از این هواپیما را بین سال‌های ۸–۱۹۵۷ مجانی و به عنوان کمک‌های نظامی به ایران اهدا نمود. این جنگنده در ایران در سال ۱۹۷۰ بازنشسته شد و ۳۰ فروند از آن‌ها در سال ۱۹۷۲ به پاکستان واگذار شد.
در خرابات مجانین کن گذر تا ببینی رسم و آئین دگر