مجامع
معنی کلمه مجامع در فرهنگ معین
معنی کلمه مجامع در فرهنگ عمید
معنی کلمه مجامع در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - جمع مجمع : ۱ - محلهای جمع شدن مردمان جا های گرد آمدن محافل . ۲ - جمیع ( محیط المحیط ) : و او را از آن حالت مستکره آید که مجامع سرو روی او برهنه باشد ...
جملاتی از کاربرد کلمه مجامع
بنا به تصریح ملکزاده، سردار اسعد، همکاری خود با مجامع آزادیخواهی را، از سال ۱۲۸۳ آغاز کرد. در ششم خرداد همان سال، جلسهای از رجال آزادیخواه، در باغ شخصی سلیمانخان میکده و به رهبری او برگزار شد. ملکزاده این مجمع را؛ هستهً اصلی انقلاب مشروطیت در ایران میداند.
هر ذره ناطقست باوصاف آن جمال ذکر جمیل تست که ورد مجامعست
رهبران شیعه استرالیا نیز بارها ادعاهای وی مبنی بر روحانی بودن را شرمآور خوانده و تکذیب کرده بودند اما او با لباس روحانیت در مجامع مختلف حضور مییافت.
بدین فریده ز عطار طبع من چه عجب که عود سوز مجامع شود چو مجمر سنگ
شئونات نکوئی در مجامع باصل حسن باشد جمله راجع
ناشود چشم مجامع روشن از دیار او وقت را نام خوشش جای مسامع می شود
شهرت این نقاش در دههٔ ۱۹۵۰ در هند افزایش یافت و یکی از آثارش به نام «زمین» جایزهای ملی برایش به همراه داشت. در سال ۱۹۹۶ پس از انتشار آثارش در یکی از مجلات معتبر هند مورد توجه مجامع بینالمللی قرار گرفت و جهانیان با آثارش آشنا شدند.
و سبب عزلت ایشان این بود که مبادا در بازار و راه مجامع و عیدگاه ملاحظه عصیان پروردگار را نمایند و از دفع آن عاجز باشند.
گوییم که چیزها را که هست اندر عالم دو کناره و میانه است، و هر بودهیی را تمامی آن اندر کناره بازپسین اوست، چنانک مر چیزها را که اندرو روح است کناره نخستین او نبات است و میانهاش حیوان است و کناره بازپسین او مردم است که بر نبات و حیوان سالار است و تمامی حیوان اندروست. پس حال اندر دین همچنین واجب آید از بهر آنک آفرینش مردم از بهر دین بوده است و تمامی مردم اندر دین است، و هر که او را دین نیست او ناقص است، از بهر آن بود که پیامبران علیهم السلام مر کافرانرا کشتن فرمودند و مثل مردم که دین پذیرفته باشد چون مثل نطفه باشد که به حد قوه مردم باشد، چه اگر کسی ده بار مجامعت کند با حلال خویش که هر مجامعتی ممکن بودی که فرزندی بودی وزان ده مجامعت او هیچ فرزند نباشد او را بدان گرفتاری نباشد، هر چند که آن نطفه که او مردم بود تباه شد، از بهر آنک ناقص بود. پس کشتن مردم بی دین برابر است با تباه شدن نطفه و ازو بزهیی نباشد به کشتن او بلک ثواب باشد مر کشنده او را.
از ثنای تو مجامر در مجامع سوخته وزشکوهت رونقی صدر محافل یافته
شمع جمع فطرتم خوانند و من مانند شمع از سراندازی که هستم در مجامع سرورم
در پی درگذشت او، شخصیتهای سیاسی مانند سید علی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، محمود احمدینژاد و سایر مسئولان عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی، مراجع تقلید و شخصیتهای حوزوی و مراکز و مجامع دینی و فرهنگی اسلامی پیام تسلیت فرستادند.
ابوسهل نوبختی یکی از متفکّران و متکلّمان شیعه در قرن سوم است، که او را در شمار «فلاسفه شیعه» ثبت کردهاند[نیازمند منبع] و در سالهای ۲۳۷ تا ۳۱۱ میزیستهاست. وی شاگردان چندی تربیت کردهاست. گفتهاند: او در فلسفه و کلام، مکتب و روش خاصی داشت که مدتها پابرجای بود، و زمانی دراز افکار این فیلسوف در مجامع علمی بررسی میشد.[نیازمند منبع] گروهی از دانشمندان از مکتب او استفادهها کردند، و پس از او، در رأس نهضت فکریِ قرن چهارم هجری قرار گرفتند. همچنین شاعر معروف، ابوعُبادَه بُحْتُری، در ثنای او چکامههایی چند سرودهاست. از ابوسهل نوبختی، بیش از ۳۰ تألیف، در رشتههایی چند از علوم عقلی و کلامی و تحقیقی برجای ماندهاست. این عالم، فیلسوف و متفکّر بزرگ، از اصحابِ حسن عسکری بود.
رضا شاه که شنیده بود قاجاریان در اصل ترکمن بودهاند، از ترکمنها کینه داشت و گفته بود که ترکمنها حق ندارند در مجامع عمومی و هر کجا که یک غیر ترکمن وجود دارد، به زبان خود صحبت کنند، حق ندارند مراسم و آداب و رسوم خود را اجرا کنند، حق ندارند کلاه خاص خود را سر کنند اما حالا رضا شاه سقوط کرد و محمد رضا شاه به سلطنت رسید.
دیگر نگوئی ای فیض الا شعری که باشد اندر مجامع
یا محمد! آن نه با تو میکنند، که آن با ما میکنند، و از بهر حدیث ما میکنند. پیش از آنکه این رقم بر تو کشیدیم. و این علم نبوت بدست تو دادیم، بنگر که با تو چون بودند! آشنا و بیگانه، خویش و پیوند همه او را دوست بودند، و محمد الامین میخواندند. امانتها بنزدیک وی مینهادند. در محافل و مجامع او را در صدر مینشاندند. چون پیک آسمان بنزدیک وی آمد، و جلال و عزت دین اسلام در گفت و کرد وی نهادند، آن کار و آن حال بگشت. دوستان همه دشمن گشتند. یکی میگفت: ساحر است و کاهن. یکی میگفت: کاذبست و شاعر. یکی میگفت: مجنون است و سرگشته: