مثیل

معنی کلمه مثیل در لغت نامه دهخدا

مثیل. [ م َ ] ( ع ص ) مانند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شبه و نظیر. ( اقرب الموارد ) :
مثل نبود لیک آن باشد مثیل
تا کند عقل محمد را گسیل.مولوی ( مثنوی چ خاور ص 353 ). || فاضل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فاضل. ج ، مُثُل. ( از اقرب الموارد ).
|| بزرگ. || نیکو. || برگزیده. || افزون. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
مثیل. [ م ُ ث َ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر مِثْل. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). هو مثیل هذا، در صورتی گویند که مشبه به حقیر باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
مثیل. [ م ِ ] ( ع اِ ) اماله مثال. ( غیاث ) ( آنندراج ). ممال مثال همچون سلیح ، رکیب و...
مثیل. [ م َث ْ ی َ ] ( ع ص ) رجوع به مَثیَلَه شود.

معنی کلمه مثیل در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (ص . ) شبیه ، مانند، همانند.

معنی کلمه مثیل در فرهنگ عمید

شبیه، مانند.

معنی کلمه مثیل در فرهنگ فارسی

( صفت ) شبیه مانند همانند .
همچون سلیح

معنی کلمه مثیل در ویکی واژه

شبیه، مانند، همانند.

جملاتی از کاربرد کلمه مثیل

مقیل حق مقال حق مثیل حق مثال حق دلیل حق سبیل حق بدیل حق کمال حق
و آن چندان مساعی حمیده و مآثر مرضیه که ملوک این خاندان مبارک راست، در خطه ممالک توران علی الخصوص در بسیط این دولت از تقدیم خیرات و ادخار حسنات و آثار عدل و اظهار فضل، قلم از تقریر و تحریر آن عاجز ماند و بیان و بنان از تمثیل و تصویر آن قاصر گردد.
پس، همچنین کسی که بجز لذت محسوسات را ادراک نکرده، چگونه ایمان می آورد به لذت معرفت خدا؟ و ترجیح آن بر همه لذتها؟ و حال اینکه نه از برای خدا شبیه است تا تشبیه کنند، و نه شکل و صورتی است تا تمثیل زنند.
آثار او موضوعات مختلفی را شامل می‌شود، از جمله داستان‌های تاریخیِ کتاب مقدس، زنان، تمثیل‌ها و پرتره‌ها بودند. سیرانی همچنین اولین هنرمند زن بود که در سبک نقاشی تاریخی تخصص داشت، همچنین این سبکِ بسیاری از نقاشان زن که او آن‌ها را آموزش داد نیز بود.تخصص سیرانی در نقاشی تاریخی بسیار متفاوت از سایر نقاشان زن آن زمان است که معمولاً تنها طبیعت بی جان را نقاشی می‌کردند. سال ۱۶۵۷ او اولین دستمزد خود را در بولونیا دریافت کرد از دانیل گرانچی رئیس صومعه مسیحیان سرتوسا در بولونیا.
مهر تو کجا وین دل چون ذره به تمثیل تو یوسف و ما زال خریدار و دگر هیچ
تمثیل، بیان می‌کند که اسب تک‌شاخ صورتی نامرئی و خدا، هر دو فراطبیعی و اثبات‌ناپذیر هستند؛ و باور به خدا، همانند باور به چنین اسبی، بی‌بنیاد است.
شوی و زن را گفته شد بهر مثیل که مکن ای شوی زن را بد گسیل
دور از این اندیشه تأویل همه برتر از تشبیه و تمثیل همه
چنان آن صورتش ره زد به تمثیل که بر مریم به بکری نقش جبریل
زان سبب تمثیل کردم آفتاب تا بیابد نکته فهم دیر یاب
تمثیل- ادراک مبصر بی واسطۀ نوری دیگر چون شعاع صورت نبندد، با آنکه شعاع از غایت ظهور در آن حالت غیر مرئی نماید، تا طایفه​ای انکار آن می​کنند. نوری که واسطۀ ادراک شعاع بود بر آن قیاس باید کرد. نورعلی نور یهدی اللّه لنوره من یشاء.
تو را نجم رخسار و چشم مخالف به تمثیل مانا، شهاب است و شیطان