مثیب

معنی کلمه مثیب در لغت نامه دهخدا

مثیب. [ م ُ ث َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) امراءة مثیب ؛ زن ثیب گردیده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). زن مرددیده. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
مثیب. [ م ُ ] ( ع ص ) پاداش دهنده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اثابة شود. || به اعتدال مزاج آینده. ( غیاث ) ( آنندراج ).

معنی کلمه مثیب در فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - جزای نیک دهنده . ۲ - عطا کننده .

معنی کلمه مثیب در فرهنگ فارسی

زن ثیب گردیده

جملاتی از کاربرد کلمه مثیب

نه روز حشری و چون روز حشر کلک و کفت به نیک و بد همگان را معاقب است و مثیب