مثنا

معنی کلمه مثنا در لغت نامه دهخدا

مثنا. [ م ُ ث َن ْ نا ] ( ع ص ) مکرر. دوباره :
اشعار من آن است که در صنعت نظمش
نه لفظ معار است و نه معنیش مثنا.مسعودسعد ( دیوان چ رشیدیاسمی ص 18 ).فتح تو گویم اکنون هر ساعتی مکرر
مدح تو گویم اکنون هرلحظه ای مثنا.امیرمعزی.ز دوستی صفت تو به کوه خوانم و دشت
زبهرآنکه مثنا شود همی ز صداش.سنائی ( دیوان چ مظاهر مصفا ص 177 ).هر چند مثنا شود قوافی
ای روح بزرگی فداک روحی.سوزنی.هر یک ثنا که بر تو فرو خوانم
بنیوش و باز خواه ومثنا کن.سوزنی.گر بخت باز بر در کعبه رساندم
کاحرام حج و عمره مثنا برآورم.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 246 ).انجم ماده فش آماده حج آمده اند
تا خواص از همه لبیک مثنا شنوند.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 102 ).دادمش تصدیع نثر و می دهم ابرام نظم
دانم ابرام مثنا برنتابد بیش از این.خاقانی.

معنی کلمه مثنا در فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) در نحو عربی، اسمی که بر دو کس یا چیز دلالت می کند، مانندِ زوجین.
۲. (قید ) [قدیمی] دوباره.
تار دوم عود.

معنی کلمه مثنا در فرهنگ فارسی

مکرر

معنی کلمه مثنا در فرهنگستان زبان و ادب

{copy} [هنرهای تجسمی] اثری دوباره سازی شده از یک اثر هنری که ازلحاظ شکل ظاهری با اصل مطابقت کند

معنی کلمه مثنا در ویکی واژه

اثری دوباره‏سازی‌شده از یک اثر هنری که ازلحاظ شکل ظاهری با اصل‏ مطابقت کند.

جملاتی از کاربرد کلمه مثنا

عدل تو آن طراز که بر آستین ملک هر روز نو طراز مثنا بر افکند
هر نبی زان دوست دارد کوه را تا مثنا بشنود نام ترا
انجم ماه وش آمادهٔ حج آمده‌اند تا خواص از همه لبیک مثنا شنوند
من چه دانم که مثنا نشود وصل تو، کاش روز اول، نگه بازپسین می‌کردم
تا مثنا بشنوم من نام تو عاشقم بر نام جان‌آرام تو
اشعار من آن است که در صنعت نظمش نه لفظ معار است و نه معنیش مثنا
و لولم ینقطع مثناة و حی لا نزل فیکم السبع المثانی
گر بخت باز بر در کعبه رساندم کاحرام حج و عمره مثنا برآورم
دادمش تصدیع نثر و می‌دهم ابرام نظم دانم ابرام مثنا برنتابد بیش از این
ز دوستی صفت تو به کوه خوانم و دشت ز بهر آنکه مثنا شود همی ز صداش