مثالی. [ م ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به عالم مثال. ( ناظم الاطباء ). - قالب مثالی ؛ کالبدی چون کالبد مردم که روح در عالم برزخ بدان در شود. بدن هورقلیائی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به قالب مثالی شود. مثالی. [ م َ ] ( ع اِ ) اصل آن مثالث است مانند ثالی در ثالث ، و مثالث تارهای سوم عود است از آلات موسیقی. ( از حاشیه دیوان حافظ چ قزوینی ص 325 ) : سلام اﷲ ما کر اللیالی و جاوبت المثانی و المثالی.حافظ ( دیوان ایضاً ).و رجوع به مثالث شود.
معنی کلمه مثالی در فرهنگ فارسی
(صفت ) منسوب به مثال . یا قالب مثالی . عالم مثال . تارهای سوم عود از آلات موسیقی
جملاتی از کاربرد کلمه مثالی
چو بیچاره گشتی مثالی بخواه که چون پیش گیرم به فرمان شاه
این مثالی از یک فیلتر گوسی ۵×۵، که برای ایجاد تصویر مقابل استفاده شدهاست، با ۱٫۴ =
از هر هنر جهان را تمثالی وز هر مهم فلک را سوگندی
ساموئلسون در ژورنال امریکن ایکانامیک ریویو[پانویس ۴] چاپ سال ۱۹۷۲ برای بیان اصل لوشاتلیه از مثالی بهره گرفت. او فرایند تولیدی را فرض کرد که مثلاً در آن دو ورودی زمین و کارگر وجود دارد. او قیمتهای اولیه را دستمزد
چو نامه نویس این وثیقت نوشت مثالی به کافور و عنبر سرشت
نباشد گنبد او را مثالی فلک در وی چو فانوس خیالی
پس زود چو آراسته گنجی کنمش من گر تازه مثالی شود از مجلس اعلا
نیز ترجمه کنیم. قضیه پالی-وینر مثالی از این فرایند است. قضیه پالی-وینر فوراً ایجاب می کند که اگر
مثالی خوش بگویم با تو بشنو اگر تو بشنوی بر من به یک جو
هله ای عشق برافشان گهر خویش بر اختر که همه اختر و ماهند و تو خورشیدمثالی
مثالی از امثال قرآن تو را نمودم نکو بنگر، ای تیز ویر
این قوانین مثالی جالب تر را ارائه میدهد، آنها اعداد دودویی را به شکل تعداد معادلی خط بازنویسی میکنند. به عنوان مثال ۱۰۱ به یک رشته از ۵ خط متوالی بازنویسی خواهد شد.
هر برگ گل به عرض من آیینه است و من چون بو هنوز در چمن بی مثالیام
هرکجا صورت جمال آرد پدید زو مثالی در خیال آرد پدید