متهتک. [ م ُت َ هََ ت ْ ت ِ ] ( ع ص ) رجل متهتک ، مرد بی پروای که ازرسوایی باک ندارد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بی پروا. رسوا. مفتضح. پرده دریده. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : دولت ز مهتر متهتک جدا سزد از تو جدا مباد که بس بی تهتکی.سوزنی.و از متهتکان قفچاق یکی بود که نام او بچمن بود. ( جهانگشای جوینی ).
اگر کسی گوید: چه معنی را اکثرهم گفت؟ و معلوم است که کافران همه فاسقاناند. جواب آنست که هم چنان که در ملّت اسلام کس بود که عدل بود و کس که فاسق، در ملّت کفر همچنین هست که عدل بود و هست که فاسق و متهتک و مرتکب فواحش دین خویش. معنی آنست که: اکثرهم مع کفره فاسق فی دینه غیر لازم لشرائع دینه، قلیل الوفاء، ناقض لعهده، کاذب فی قوله. و فیه دلالة علی انّ من الکفّار من یفی بوعده.