متنوع

معنی کلمه متنوع در لغت نامه دهخدا

متنوع. [ م ُ ت َ ن َوْ وِ] ( ع ص ) گوناگون شونده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). گوناگون شده. ( ناظم الاطباء ). گونه گون. گونه گونه. گوناگون. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مأخوذ ازتازی ، گوناگون و دارای انواع و اقسام و اشکال مختلف و هر چیزی که به اجزاء مختلف و وصفهای گوناگون تقسیم شده باشد. ( ناظم الاطباء ) : و آنکه نبض ده جنس است و هر یکی از او متنوع شود به سه نوع دو طرفین او و یکی اعتدال او... ( چهارمقاله نظامی عروضی ، ص 106 ). || شاخ جنبنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شاخه درخت جنبنده. ( ناظم الاطباء ). || کسی که جلو می افتد و در سفر پیش میرود. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تنوع شود.
- مکان متنوع ؛ مکان دور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه متنوع در فرهنگ معین

(مُ تَ نَ وِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) گوناگون ، دارای انواع ، مختلف .

معنی کلمه متنوع در فرهنگ عمید

آنچه به انواع و اقسام مختلف باشد، گوناگون.

معنی کلمه متنوع در فرهنگ فارسی

گوناگون، آنچه که بانواع واقسام مختلف باشد
( اسم ) گوناگون شونده دارای انواع و اقسام : و آنگه نبض ده جنس است و هر یکی از او متنوع شود بسه نوع : دو طرفین او و یکی اعتدال او ...

معنی کلمه متنوع در ویکی واژه

vario
گوناگون، دارای انواع، مختلف.

جملاتی از کاربرد کلمه متنوع

کشورهایی با بیشترین فعالیت اتحادیه اعتباری بسیار متنوع هستند. طبق گزارش انجمن جهانی، کشورهایی با بالاترین تعداد اعضا اتحادیه اعتباری ایالات متحده(۹۲ میلیون)، هند(۲۰ میلیون)، کانادا(۱۱ میلیون)، کره جنوبی(۵٫۶ میلیون)، کنیا و برزیل(۳٫۹میلیون)، تایلند(۳٫۶ میلیون)، استرالیا ۳٫۴ میلیون، ایرلند (۳ میلیون) و مکزیک(۲٫۶ میلیون) بودند.