متنفس

معنی کلمه متنفس در لغت نامه دهخدا

متنفس. [م ُ ت َ ن َف ْ ف ِ ] ( ع ص ) دم برزننده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). نفس کشنده و نفس دار و جاندار و حیوان و کس. ( ناظم الاطباء ). نفس کش. زنده. جاندار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : چهارجانب راه گریز مسدود و متنفسی را زنده نخواهند گذاشت. ( مجمل التواریخ گلستانه ص 227 ). و رجوع به تنفس شود.

معنی کلمه متنفس در فرهنگ معین

(مُ تَ نَ فِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - نفس کشنده ، نفس کش . ۲ - جاندار، زنده ، ج . متنفسین .

معنی کلمه متنفس در فرهنگ عمید

نفس کش، جاندار، زنده.

معنی کلمه متنفس در ویکی واژه

نفس کشنده، نفس کش.
جاندار، زنده ؛
متنفسین.

جملاتی از کاربرد کلمه متنفس

«شهرالعین» یکی از مقاصد گردشگری مردم امارات متحده عربی است و همچنین این شهر یکی مناطق متنفس طبیعی اهالی منطقه‌است چنان‌که در مواسم مختلف مخصوصاً ایام بارش باران و فصل زمستان مردم از مناطق مختلف امارات به این مکان می‌آیند.
به بحر خون شدم از موج خیز حادثهٔ غرق نگفت یک متنفس که این چه طوفان است
نفخ روح القدس از هر متنفس مطلب نزل این فیض جز از خوان مسیحا نرسد