متناقض

معنی کلمه متناقض در لغت نامه دهخدا

متناقض. [ م ُ ت َ ق ِ ] ( ع ص ) عهدشکننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عهد و پیمان شکننده. || کسی که خراب میکند بنا را. ( ناظم الاطباء ). || آن که واز میکند تاب ریسمان را. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به تناقض شود. || مخالف. عکس. ناموافق و نقیض هم باشنده : ولیکن روا نباشد که قول خدای متناقض باشد. ( جامعالحکمتین ، از فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه متناقض در فرهنگ معین

(مُ تَ قِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مخالف و ضد یکدیگر.

معنی کلمه متناقض در فرهنگ عمید

چیزی که مخالف و ضد دیگری باشد، دارای تناقض.

معنی کلمه متناقض در فرهنگ فارسی

دارای تناق ، چیزی که مخالف وضددیگری باشد
( اسم ) نقیض هم باشنده ضد : ولکن روا نباشد که قول خدای متناقض باشد .
عهد شکننده

جملاتی از کاربرد کلمه متناقض

تعدادی داستان‌های متناقض در مورد اصل و منشأ کوروش و همچنین سال‌های اولیه زندگی او وجود دارد. مثلاً هرودوت در مورد دستیابی کوروش به قدرت چهار داستان نقل می‌کند. طبق نظر گزنفون از قرن پنجم تا چهارم پیش از میلاد یک سلسله داستان‌های متفاوت دربارهٔ کوروش نقل می‌شده‌است.
نظریه پردازان نیز سعی می‌کنند مدل‌های تولید شده یا اصلاحاتی را که داده‌های جدید را در نظر گرفته‌اند، تغییر دهند. در مورد ناسازگاری، تمایل عمومی این است که سعی کنید تغییرات جزئی را در مدل به تناسب داده‌ها انجام دهید. در برخی موارد، مقدار زیادی داده‌های متناقض در طول زمان ممکن است منجر به رها شدن کامل یک مدل شود.
«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» آدمی و ما هو من عند اللَّه، کان غلام رومیّ یلازم رسول اللَّه (ص) و یحدّثه بما قرأ فی الانجیل، فقیل انّما یأخذ محمّد ما یأتی به منه و اسم ذلک الغلام یسار و قیل جبر. قال عکرمة هو غلام لبنی عامر بن لو یقال له یعیش، و قیل هو عابس مملوک کان لحویطب بن عبد العزی و کان قد اسلم فحسن اسلامه. و قال الضحّاک هو سلمان الفارسی. قال النحاس: و هذه الاقوال لیست بمتناقضة لانّه یجوز ان یکونوا اومأوا الی هؤلاء جمیعا و زعموا انّهم یعلّمونه، قوله: «لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ» قرأ حمزة و الکسائی: یلحدون بفتح الیاء و الحاء و قرأ الباقون: یلحدون بضمّ الیاء و کسر الحاء و المراد بهذا اللّسان اللّغة و العرب تسمّی اللّغة و الکلام لسانا، و الالحاد المیل، و المعنی لغة الّذی یمیلون الیه و یزعمون انّه یعلّمک، «أَعْجَمِیٌّ» غیر عربیّ، «وَ هذا» القرآن منزل بلغة عربیّة، «مُبِینٌ» ای یعرف معناه من لفظه بادنی تأمّل.
مکن عتاب و حدیث وفا مگوی که هست حدیث تو متناقض، عتاب تو معکوس
(و اکنون گوییم که آن جزو نامتجزی که او به نزدیک این مرد هیولی است، به اقرار این مرد عظمی دارد، و آنچه مر او را عظمی باشد مکان گیر باشد، مکان نباشد، بل که مکان از او تهی شونده باشد و مکان دیگر از او پرشونده باشد. پس اگر عظم آن جزو، خود مکان اوست و آن جزو چیزی نیست مگر عظمی بی جزو، واجب آید که آن جزو خود مکانی باشد نه مکان گیری، و این متناقض باشد. مگر گوید که آن جزو نامتجزی را به دو مکان حاجت است: یکی آنکه ذات او اندر آن است و آن مکان هرگز از او خالی نشود، و دیگر آنکه به گرد آن جزو اندر آمده است، و محال است قول آن کس که گوید: بل جزو را به دو مکان حاجت است. و نیز گوییم که اگر اجسام عالم چیزی نیستند مگر اجزای هیولی با جوهر خلا آمیخته، روا نباشد که جسمی مر جسمی را ضد باشد چنانکه آب و آتش هستند ضدان، از بهر آنکه به دعوی این مرد اندر جوهر آتش که او روشن و سبک است، جوهر خلا بیشتر از آن است که اندر جوهر آب است، و اندر جوهر آب اجزای هیولی بیشتر از آن است که اندر جوهر آتش است، پس این چنان باشد که همی گوید: اندر جوهر آتش جای تهی است بی جای گیر و جوهر آب جای گیر است، و شکی نیست اندر آنکه جای مر جای گیر را موافق است نه مخالف، پس واجب آمدی که چو مر آب را به آتش برریختندی، آتش مر اب را به خویشتن اندر کشیدی، چنانکه خلا مر جسم را همی به خویشتن اندر کشد، و چو حال ظاهر به میان این دو جوهر به خلاف این است که حکم این مرد بر آن است، ظاهر شد که آنچه او گفته است هذیانی بی برهان است چو طبایع اجسام مر او را منکر است، و قولی که اعیان عالم مر او را منکر شوند دروغ باشد.)
باشد. با این حال، هیچ مدلی از مجموعۀ متناقض وجود ندارد
با این حال این وضعیت لزوماً با خواب‌آلودگی همراه نیست. بیماران ممکن است بیدار باشند (نه خواب‌آلود) اما هنوز هوشیاری ابری (اختلال بیداری) داشته باشند. به‌طور متناقض، افراد مبتلا می‌گویند که آن‌ها «بیدار هستند، اما به بیانی دیگر، نه». لیپوفسکی خاطرنشان می‌کند که کاهش «بیداری» همان‌طور که در اینجا استفاده می‌شود دقیقاً مترادف با خواب‌آلودگی نیست. یکی مرحله‌ای است در راه کما، دیگری در راه خواب که بسیار متفاوت است.
منطق پیش فرض، منطق غیر یکنواخت و خلاصه فرم‌های منطقی هستند که برای کمک به استدلال پیش فرض و مشکل صلاحیت طراحی شده‌اند. چندین پسوند منطق طراحی شده‌اند که مسئولیت رسیدگی به حوزه‌های خاص از دانش، مانند: منطق توصیفی؛ حساب وضعیت، حساب رویداد و حساب روان (برای نمایش وقایع و زمان)؛ حساب علیت؛ حساب باور (تجدید نظر در باور)؛ و منطق معین. منطق‌هایی برای مدل‌سازی جملات متناقض یا متناقض ناشی از سیستم‌های چند عاملی نیز طراحی شده‌است، مانند منطق‌های متناقض.
مشاهده تجربی پدیده‌ای که قبلاً توسط یک مدل پیش‌بینی شده است، اخترشناسان را قادر می‌کند از بین مدل‌های مختلف موجود در آن زمینه که گاه با هم متناقض هم هستند بهترین مدلی را که قادر به توضیح آن پدیده باشد انتخاب کنند.
مجله روان‌شناسی امروز توهم را اینگونه تعریف می‌کند: «باورهای ثابتی که تغییر نمی‌کنند، حتی زمانی که شواهد متناقضی به فرد ارائه شود». انواع توهم عبارتند از:
(و ما گوییم: اندر رد این قول که دعوی این مرد است بدانچه همی گوید: هیولی قدیم است، همی رد کند مر دیگر دعوی او را که همی کند بدانچه همی گوید: این اعراض اندر هیولی به سبب این ترکیب آمده است. از بهر آنکه قدیم آن باشد که زمان او متناهی باشد و اگر زمان هیولی اندر بی ترکیبی نامتناهی بودی سپری نشدی و اگر آن زمان بر وی برنگذشتی به ترکیب نرسیدی و چاره ای نیست از آنکه اول زمان ترکیب هیولی آخر زمان بی ترکیبی او بود، پس زمان بی ترکیبی او بی نهایت نبود، بل که نهایت زمان بی ترکیبی او آن ساعت بود که آغاز ترکیب او اندر آن بود. و اگر زمان بی ترکیبی هیولی را آغاز نبودی، به انجام نرسیدی، از بهر آنکه زمان به اقرار محمد زکریا مدت است و مدت کشیدگی باشد و کشیدگی اگر از آغازی نرود، به انجامی نرسد. و چو مدت بی ترکیبی هیولی به اقرار خصم ما سپری شد، این سخن دلیل است بر آنکه مر آن مدت را آغازی بود. پس مر زمان هیولی را آغاز و انجام بود، و آنچه مر او را آغاز و انجام زمانی باشد. محدث باشد، پس هیولی به اقرار محمد زکریا محدث است. و درست کردیم که بعضی از دعوی او را که آن ترکیب پذیرفتن هیولی است پس از بی ترکیبی و سپری شدن زمان بی ترکیبی اوست، همی باطل کند مر بعضی از دعاوی او را که همی گوید: هیولی قدیم است، یعنی مر زمان او را آغاز و انجام نیست. پس گوییم که اگر قول این مرد بدانچه گفت: هیولی قدیم است- و قدیم آن باشد که مر زمان او را نهایت نباشد- درست است، این تراکیب و این اعراض محدث نه بر هیولی است و هیولی بر حال خویش است گشاده و بی ترکیب و زمان او سپری نشده است. و اگر قول این مرد بدانچه گفت: مر اعراض و تراکیب را هیولی برگرفته است، درست است، پس هیولی محدث است که مر حوادث را برگرفته است و زمان آن حال که مر او را پیش از ترکیب بود بر او گذشته است و زمان این حال که دارد بر او همی گذرد. پس ظاهر کردیم سوی عقلا که این دعوی که این مرد کرده است اندر قدیمی هیولی و گذشتگی زمان او، متناقض است و متناقض دروغ باشد و مشاهدات عالم مر آن را گواهی ندهند.)
منابع ادبی دربارهٔ دوران ارشک بسیار کمیاب است و منحصراً از روایات متناقض یونانی و رومی، که قرن‌ها پس از مرگش نوشته شده‌اند، گرفته شده‌است. در نتیجه، سلطنت او کم‌تر شناخته شده‌است. دانشمندان معاصر حتی وجود او را زیر سؤال می‌بردند، تا این که مطالعات جدید و یافته‌های باستان‌شناسی، هویت او را در دهه ۱۹۶۰ تأیید کرد.
بدان که اندر همه اوقات و احوال، باتفاق جملهٔ مشایخ این طریقت اولیا متابعان پیغمبران‌اند و مصدقان دعوت ایشان. و انبیا فاضل‌ترند از اولیا؛ از آن‌چه نهایت ولایت بدایت نبوت بود و جملهٔ انبیا ولی باشند اما از اولیا کسی نبی نباشد و انبیا متمکنان‌اند اندر نفی صفات بشریت و اولیا عاریت‌اند، و اندر آن‌چه این گروه را حال است آن گروه را مقام است و آن‌چه این گروه را مقام است آن گروه را حجاب است. و هیچ کس از علمای اهل سنت و محققان این طریقت اندر این خلاف نکنند به‌جز گروهی از حشویان که مجسمهٔ اهل خراسان‌اند و متکلم به کلام متناقض اندر اصول توحید که اصل این طریقت را نشناسند وخود راولی خوانند و بدرست ولی‌اند اما ولی شیطان و ایشان گویند: «اولیا فاضلتر از انبیااند.» و این ضلالت مر ایشان را کفایت بود که جاهلی را فاضل‌تر از محمد مصطفی صلی اللّه علیه و سلم نهند و گروهی دیگر از مشبهه تولا بدین طریقت کنند و حلول و نزول حق به معنی انتقال روا دارند لعنهم اللّه و به جواز تجزیت بر ذات باری تعالی بگویند و آن اندر آن دو مذهب مذموم که وعده کرده‌‌ام بیارم اندر این کتاب به‌تمامی، ان شاء اللّه تعالی.