متنازع

معنی کلمه متنازع در لغت نامه دهخدا

متنازع. [ م ُ ت َ زِ ] ( ع ص )همدیگر خصومت کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مشغول به نزاع و خصومت میان خود. ( ناظم الاطباء ). || از همدیگر گیرنده چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). رجوع به تنازع شود.
( ناظم الاطباء ). مورد نزاع. آنچه بر سر تصاحب آن با یکدیگر ستیزه کنند و در اصل متنازع فیه است : مراتب میان اصحاب مروت... مشترک و متنازع است. ( کلیله و دمنه ). رجوع به ترکیب همین کلمه شود.
- متنازع فیه ؛ چیزی که در آن نزاع شده باشد و چیزی که محل نزاع و گفتگوباشد. ( ناظم الاطباء ).
متنازع. [ م ُ ت َ زَ ] ( ع ص ) نزاع کرده شده. مورد نزاع.

معنی کلمه متنازع در فرهنگ معین

(مُ تَ زِ ) [ ع . ] (اِفا. ) کسی که با دیگری در نزاع و کشمکش است .

معنی کلمه متنازع در فرهنگ عمید

چیزی که مورد نزاع قرار گیرد.
کسی که با شخص دیگر در نزاع و کشمکش باشد.

معنی کلمه متنازع در فرهنگ فارسی

کسی که باشخص دیگردرنزاع وکشمکش باشد
(اسم ) آنکه با دیگری نزاع داشته باشد جمع : متنازعین .

معنی کلمه متنازع در ویکی واژه

کسی که با دیگری در نزاع و کشمکش

جملاتی از کاربرد کلمه متنازع

قوله: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا... هذا مثل ضربه اللَّه عز و جل للمشرک و لما یعبده من الشّرکاء و للموحّد و المعبود الواحد الّذی یعبده و المعنی: ضرب اللَّه مثلا عبدا مملوکا فیه عدّة من ارباب یدعونه یأمره هذا و ینهاه هذا و یختلفون علیه و عبدا مملوکا لا یملکه الّا ربّ واحد فهو سلم لمالک واحد سالم الملک خالص الرّق له لا یتنازع فیه المتنازعون و هو الرّجل السّالم فی الآیة مثل ضربه اللَّه لنفسه یدلّ علی وحدانیّته و یهنّئ به الموحّد بتوحیده، اعلم اللَّه تعالی بهذا المثل انّ عدولهم من الاله الواحد الی آلهة شتّی سوی ما فیه من العذاب فی العاقبة هو سوء التدبیر و الرّأی الخطاء فی طلب الرّاحة لانه لیس طلب رضا واحد کطلب رضا جماعة، و الی هذا المعنی اشار یوسف علیه السلام: أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ؟