متمنی

معنی کلمه متمنی در لغت نامه دهخدا

متمنی. [ م ُ ت َ م َن ْ نا ] ( ع ص ) آرزو کرده باشد. ( آنندراج ) ( غیاث ).
متمنی. [ م ُ ت َ م َن ْ نی ] ( ع ص ) آرزومند.( آنندراج ) ( غیاث ). کسی که آرزو می برد و میخواهد. خواهش کننده. آرزو دارنده و پرسنده و درخواست کننده و مستدعی و استدعا کننده. ( ناظم الاطباء ). آرزوخواه. آرزومند. خواهشگر. خواستار و آرزو برنده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || خواننده نبشته و دستخط. || دروغگو. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || مخترع و آن که حدیثی را از نو پیدا میکند و افسانه را بر می بافد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). رجوع به تمنی شود.

معنی کلمه متمنی در فرهنگ معین

(مُ تَ مَ نّ ) [ ع . ] (اِفا. )۱ - تمنا کننده . ۲ - خواهشمند، مستدعی .

معنی کلمه متمنی در فرهنگ عمید

کسی که تمنی و آرزویی دارد، آرزوکننده، خواهش کننده.

معنی کلمه متمنی در فرهنگ فارسی

آرزوکننده، خواهش کننده
( اسم ) تمنا کننده آرزو کننده . یا متمنی بودن . مستدعی بودن خواهشمند بودن : متمنی است بنده را سر افراز فرمایید .

جملاتی از کاربرد کلمه متمنی

شیخ الاسلام گفت: که این به است و هیچکس چنان نگفته که من: که او را بطلب نیابند اما طلب باید بوسعید خراز گوید کی هر که پندارد رنج نابرده بچیزی رسد متمنی است «و هر که پندارد که رنج برده بچیزی رسد وی متعنی است» وذالنون مصری و سری سقطی گفت:
بوبکر کتانی گوید: که وی گفت: من ظن انه ببذل المجهود یصل فمتعنی و من انه بغیر بذل المجهود یصل فمتمنی هر که پندارد کی رنج نابرده بچیزی رسید متمنی است، و هر که پندارد، که رنج برده بچیزی رسد متعنی است.
هر چند سودای تمنای این حدیث از هیچ سر خالی نیست ولیکن دست طلب هر متمنی به دامن کبریای این دولت نمی‌رسد «لیس الدین بالتمنی». این ضعیف گوید:
گهی که سلسله زلف را بجنبانی جنون شود متمنی عقول اولی را