معنی کلمه متملق در لغت نامه دهخدا متملق. [ م ُ ت َ م َل ْ ل ِ ] ( ع ص ) چاپلوسی کننده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). چاپلوس و خوش آمدگوی. ( ناظم الاطباء ). مزیدگو. سبزی پاک کن. بادمجان دور قاب چین. چاخان. داریه نم کن. لابه گر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به تملق شود. || ملاطفت و مهربانی کننده. مهربان. || خاطرنواز و ملایم و شیرین. || ریشخند کننده. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه متملق در فرهنگ فارسی چاپلوسی کننده، چاپلوس( اسم ) چاپلوسی کننده خوش آمد گوینده چاپلوس جمع : متملقین .