متم

معنی کلمه متم در لغت نامه دهخدا

متم. [ م ُ ت َم م ] ( ع اِ ) جای انقطاع رگ ناف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || آنچه افزون از پیمانه باشد. || برکت. ( ناظم الاطباء ). || بدر و ماه تمام. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ).
متم. [ م ُ ت ِم م ] ( ع ص ) تمام کننده. ( ازمنتهی الارب ) ( آنندراج ). تمام کننده و کامل کننده. ( ناظم الاطباء ) : یریدون لیطفؤ انوراﷲ با فواههم واﷲ متم نوره ولو کره الکافرون. ( قرآن 8/61 ). || زنی که نزدیک رسد ایام زادن او. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). زنی که ایام زادن وی نزدیک باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ).

معنی کلمه متم در فرهنگ معین

(مُ تِ مّ ) [ ع . ] (اِفا. ) تمام کننده ، کامل کننده .

معنی کلمه متم در فرهنگ عمید

آنچه موجب تکمیل چیز دیگر می شود، تمام کننده.

معنی کلمه متم در فرهنگ فارسی

( اسم ) تمام کننده کامل کننده .
جای انقطاع رگ ناف

معنی کلمه متم در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُتِمُّ: تمام کننده - کامل کننده
معنی مُّتُّمْ: مُردید
ریشه کلمه:
تمم (۲۲ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه متم

خم شده قامتم از بار غمت چون محراب بهر پرسیدنم از بهر خدا می آیی
قامتم بین چون کمانی در غمش این سخن با آن کمان ابرو بگو
حال بیا رام شو بدون گفت و شنید که قامتم چون هلال ز ابروانت خمید
گر به قیامتم عمل زشت بود سزای آن آتش دوزخم بده باز ستان جداییت
قامتم چوگان سرم گوی است در میدان عشق تا سوار شوخ من با گوی و چوگان خو گرفت
قوله تعالی: وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ... الی آخر الآیتین نافع و اکثر اهل کوفه «متنا و متم» و هر چه ازین باب آید بکسر میم خوانند. و باقی بضم میم خوانند. ایشان که بکسر خوانند فعل «مات، یمات، متّ» نهند چنان که «خاف، یخاف، خفت» و «هاب، یهاب، هبت». و ایشان که بضم خوانند فعل آن «مات، یموت» نهند چنان که کان یکون، قال یقول.
حزین آزادی از بام فلک دارد سبک دوشم غلام همتم، در بندگی اقرار می آرم
منم که جز بجمال تو همتم هرگز بر آفتاب فلک چشم مهر نگشاده