معنی کلمه متقن در لغت نامه دهخدا
یگانه گشته از اهل زمانه
به الفاظ متین و رای متقن.منوچهری.
متقن. [ م ُ ق ِ ] ( ع ص ) آن که استوار و محکم کند کار را. ( آنندراج ). محکم کننده. استوارکننده. ( فرهنگ فارسی معین ). کسی که به لیاقت و شایستگی مباشرت مینماید کاری را. ( ناظم الاطباء ). || آن که بدرستی و استواری چیزی را میسازد. ( ناظم الاطباء ).
متقن. [ م ُت ْ ت َ ق ِ ] ( ازع ، ص ) بیگمان داننده. ( آنندراج ). بی شبهه و بیگمان ویقین و دانسته. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).