متقرب

معنی کلمه متقرب در لغت نامه دهخدا

متقرب. [ م ُ ت َ ق َرْ رِ ]( ع ص ) نزدیکی نماینده به چیزی. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که به خدا تقرب می جوید و یا از خدا میترسد. ( ناظم الاطباء ). نزدیکی جوینده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : یقصدآخذا بامراﷲ فیما یقضی ویمضی متقربا الیه بما یزلف ویرضی.( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301 ). و رجوع به تقرب شود.

معنی کلمه متقرب در فرهنگ معین

(مُ تَ قَ رِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) کسی که به دیگری تقرب کند، نزدیکی جوینده ، ج . متقربین .

معنی کلمه متقرب در فرهنگ عمید

دارای تقرب و نزدیکی.

معنی کلمه متقرب در فرهنگ فارسی

( اسم ) کسی که بدیگری تقرب کند نزدیکی جوینده جمع : متقربین .

معنی کلمه متقرب در ویکی واژه

کسی که به دیگری تقرب کند؛ نزدیکی جوینده ؛
متقربین.

جملاتی از کاربرد کلمه متقرب

گرددت پیش صوفیان کرام متقرب به قرب نافله نام
فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ... میگوید من به بندگان نزدیکم نزدیکان را دوست دارم، خوانندگان را پاسخ کنم، جویندگان را بخود راه دهم، متقربان را بپسندم. بنده من! بمن نزدیک شو تا بتو نزدیک شوم، من تقرب الی شبرا تقربت الیه ذراعا بنده من! تو مرا میخوانی من اجابت میکنم، من نیز ترا بر نصرت دین خود میخوانم، و بر پذیرفتن رسالت رسول خود میخوانم، اجابت کن. بنده من! دری بر گشای تا دری بر گشایم، در دعا بر گشای تا در اجابت برگشایم ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ در انابت بر گشای تا در بشارت بر گشایم وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْری‌ در هزینه بر گشای تا در خلف بر گشایم وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ در مجاهدت بر گشای تا در هدایت بر گشایم وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا در توکل بر گشای تا در کفایت بر گشایم وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ، در استغفار بر گشای تا در مغفرت بر گشایم ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً