متغلب

معنی کلمه متغلب در لغت نامه دهخدا

متغلب. [ م ُ ت َ غ َل ْ ل ِ ]( ع ص ) به چیرگی تمام دست یابنده بر چیزی. ( آنندراج )( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مستولی و زبردست و قادر. ( ناظم الاطباء ) : فرق میان پادشاهان مؤید و موفق و میان خارجی متغلب آن است که پادشاهان چون دادگر و نیکوکردار و نیکوسیرت...باشند... گماشته به حق باید دانست و متغلبان را که ستمکار و بدکردار باشند خارجی باید گفت. ( تاریخ بیهقی ادیب ص 93 ). چون از آن فارغ گشت سوی ری و جبال باید کشید تا آن بقاع نیز از متغلبان صافی شود. ( تاریخ بیهقی ). مقام ما درین ثغور دراز کشید و متغلبان دست درازی از حد ببردند و به طاقت رسیدیم. ( فارسنامه ابن البلخی ص 66 ). بغراجق از سلطان دستوری خواست که ولایت خویش از دست متغلب بیرون کند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 342 ). و بیضه حوزه ممالک را از تصرف متغلبان جایر و ظلم متعدیان... ( رشیدی ). و رجوع به تغلب شود.

معنی کلمه متغلب در فرهنگ معین

(مُ تَ غَ لِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) چیره شونده .

معنی کلمه متغلب در فرهنگ عمید

آن که به زور چیزی را در اختیار خود درآورد، متجاوز.

معنی کلمه متغلب در فرهنگ فارسی

( اسم ) غلبه کننده گیرند. چیزی بزور : ... بجمله از دست متغلبان بیرون کند . جمع : متغلبین .

جملاتی از کاربرد کلمه متغلب

و از اسکندر حکایت کنند که سفیهی بر تعرض عرض او به ذکر عیب و نقص اقدام نموده بود، یکی از خواص گفت: اگر ملک بر عقوبت او مثال دهد از این فعل بازایستد و موجب اعتبار دیگران شود. اسکندر گفت: این معنی از رای دور است چه اگر بر عقب عقوبت چیرگی زیادت کند و به اعتراض و افشای معایب من مشغول شود او را ماده دراززبانی داده باشیم و مردمان را به وجه عذر او ارشاد کرده. روزی متغلبی را که بر او خروج کرده بود و فتنه و فساد بسیار انگیخته اسیر کردند و پیش او آوردند. اسکندر به عفو اشارت فرمود. یکی از ندما از فرط غیظ گفت: اگر من تو بودمی او را بکشتمی. اسکندر گفت: پس من، چون تو نیستم، او را نمی کشم.
در چنین وقتی این اتفاق افتاد که آئینه طبع بیکار از تطاول روزگار زنگار داشت و چرخ منقلب و دهر متغلب سر جنگ و پیکار، شب آبستن هنوز بر فراش حبل بود و نفس با حوادث در مصاف حمل، نفس را در نامرادی دمی بلب میرسید و در مطالعه کیت کیت روزی بشب میکشید و از کتب نفیس جلیس وحشت و انیس وحدت ساخته می شد و با فلک شطرنج محابا و نرد مدارا باخته می آمد.