معنی کلمه متعه در لغت نامه دهخدا
- متعةالحج ؛ یعنی هر کس پس از اعمال حج و پایان طواف خانه کعبه می تواند از آنچه که هنگام احرام بستن بر او حرام شده تمتع برگیرد. ( ترجمه مفاتیح العلوم چ بنیاد فرهنگ ص 23 ). با حج عمره آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به حج شود.
- نکاح متعة ؛ آن است که مرد برای مدتی معلوم و با مهری اندک با زنی ازدواج کند، در این صورت پس از پایان مدت تعیین شده این ازدواج بدون طلاق باطل میشود. ( از ترجمه مفاتیح العلوم چ بنیاد فرهنگ ص 23 ). حلیت متعه نزد شیعه و عامه از امور مسلمه و بر اصل جواز آن کتاب و اخبار متواترة از عامه و خاصه دلالت می نماید.ولی عامه ادعای نسخ آن را می نمایند و دلیل قاطعی برمدعای خود اقامه ننموده اند. ( شرح تبصره علامه چ دانشگاه ج 2 ص 348 ). در متعه ایجاب و قبول از اهل ایجاب و قبول و ذکر مهر شرط می باشد و چاره ای نیست در متعه از مدت معین و نیز اگر مهر ذکر نشود باطل می باشد. ( از ترجمه و شرح تبصره علامه ). نکاح متعه مباح است درشریعت اسلام و آن عقد بستن بر زنی مدتی معلوم به مهری معلوم و لابد بود از این دو شرط که بدین هر دو متمیز شود از نکاح دوام و اگر عقد متعه بندند و اجل را ذکر نکنند آن تزویج دایم بود واگر اجل بگوید و مهر بنگوید عقد درست نبود. اما آنچه جز این دو شرط بود مستحب است ذکرش بکردن ، نه آن که از شرایط واجب است. ( ازالنهایه شیخ طوسی ج 2 ص 332 ). متعه یا نکاح منقطع در مذهب شیعه اثناعشریه باید مدت و مهر معلوم باشد و صیغه آن «متعت نفسی...» است. شافعی و مالکی گویندنکاح متعه و موقت در صدر اسلام روا بود و لکن اکنون روا نیست. ( از فرهنگ علوم نقلی دکتر سجادی ص 562 ).
- متعةالطلاق ؛ آنچه بعد طلاق زن را دهند از جامه و نفقه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از ترجمه مفاتیح العلوم چ بنیاد فرهنگ ص 23 ).
- متعةالنکاح ؛ زنی را به نکاح درآوردن جهت تمتع چند روز. ( منتهی الارب ). به نکاح آوردن زن را چند روز جهت تمتع و برخورداری. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اِ ) قوت روزگذار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || توشه بسنده و توشه اندک.ج ، متع [ م ِ ت َ / م ُ ت َ ]. || دلو و مشک . || رسن دلو . || شکار و طعام که بدان برخورداری یابند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( از محیطالمحیط ).