متعلقه
معنی کلمه متعلقه در فرهنگ معین
معنی کلمه متعلقه در فرهنگ عمید
۲. (اسم، صفت ) همسر مرد، عیال، زوجه.
معنی کلمه متعلقه در فرهنگ فارسی
( اسم ) مونث متعلق : ۲ - زن شخص زوجه : بابا پیروک و متعلقه اش ( آدم و حوا ) ویلان و سرگردان سیر بیابانها همی کنند . جمع : متعلقات .
معنی کلمه متعلقه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه متعلقه
باب پنجم: در مهمات متعلقه صدور ملک و امینان دولت ومشیران حضرت و زمره ارباب اعمال از کتاب و عمال.
بلی چون مزید اقتدار برادر ارجمند بهرام میرزا در نظر انور همایون است سقر و اسدآباد هر دو را با ابوالجمع او میفرماییم و فرمان نیابت بحاجی میرزا جانی مرحمت میفرماییم. باید برادر ارجمند گرامی مهمات متعلقه بافشار و سنقر و چاردولی را در غیبت عالی جاه کلبعلی خان کلا بحاجی رجوع کند و سوای پانصد رکابی سنقر که مأمور فارس است، اگر ممکن شود باز قدری سواره از آنجا بهلیلان بخواهد و لازمه تقویت بحاجی معزی الیه بکند و آن عالیجاه خود مخصوصا شروح مفصله مشعر بر خاطر جمعی عالیجاه کلبعلی خان بفارس بنویسد و برادر ارجمند لازمه مهربانی و مراوده بهمشیره سرکار بکند و همیشه از او باخبر باشد غربت باو اثر نکند و چون عالیجاهان میرزا فرج الله و میرزا هدایت الله دراول این دولت روزافزون منتهای خدمت و جانفشانی بظهور رسانیدند و نوکر قدیم ولیعهد مرحوم مغفور میباشند باید آن عالیجاه در آن همسایگی دایم از حال آنها غافل نشود و با آنها طوری مهربانی و مراوده نماید که از درگاه اقدس اعلی روز بروز امیدوارتر شوند و بیش از پیش بخدمت نیکوبندگی اقدام ورزند.
و چنانکه اشاره شد مطلق علم و یقین خواه در اموری که متعلقه به دین باشد یا غیر دین، شخص نفس انسانی را کمال، و شاهد روح را حسن و جمال است، و وصول به سعادات را باعث و دخول در خیل مجردات را مورث است
مقام پنجم: در تفصیل و تبیین اوصاف متعلقه به دو قوه یا سه قوه از قوای ثلاث
باب سیم: در مهمات متعلقه علمای راشدین و فضلای مجتهدین.
از رذایل متعلقه به قوه شهویه، صفت غنا و بی نیازی است و آن عبارت است از: آماده بودن جمیع آنچه از اموال، صاحب آن به آن محتاج است و از برای این صفت، مراتب بی نهایت است و چنین نیست که هر غنا و ثروتی مذموم، و از صفات رذیله باشد و از برای غنا اقسامی چند است:
و اما انواع صفات رذیله متعلقه به قوه غضبیه بسیار است.