متعفن

معنی کلمه متعفن در لغت نامه دهخدا

متعفن. [ م ُ ت َع َف ْ ف ِ ] ( ع ص ) سخت پوسیده و تباه. ( آنندراج ). سخت پوسیده و ریسمان تباه گردیده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تعفن شود.

معنی کلمه متعفن در فرهنگ معین

(مُ تَ عَ فِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) گندیده ، بدبو.

معنی کلمه متعفن در فرهنگ عمید

بدبو، بویناک، گندیده.

معنی کلمه متعفن در فرهنگ فارسی

بدبو، بویناک، گندیده
( اسم ) بدبو گندیده .

جملاتی از کاربرد کلمه متعفن

پس اگر کسی بزرگی کند باید به واسطه پروردگار خود بزرگی کند و اگر به چیزی فخر و مباهات کند به آفریدگار خود افتخار نماید و خود را به خودی خود حقیر و پست شمارد، بلکه خود را عدم محض ببیند و این معنی است که همه ممکنات در آن شریکند و اما خواری و ذلتی که مخصوص بنی نوع این بیچاره مسکین است که به خود عجب می کند از حد متجاوز و قلم از حد تحریر آن عاجز است و چگونه چنین نباشد؟ و حال آنکه ابتدای آن نطفه نجس و پلیدی بود، و آخرش جثه متعفن و گندیده، در این میان، حمال نجاسات متعفنه است، و جوالی است پر از کثافات متعدده، که از بولگاهی به بولگاهی دیگر عبور کرده و از آنجا نیز بیرون آمده، سه مرتبه از ممر بول گذشته و اگر بصیرتی بوده باشد یک آیه قرآن او را از خواب عجب بیدار می کند و پشت او را می شکند.
آه، آه، اگر در آن وقت نافرمانی بر حسناتش غالب گردد و در موقف مواخذه و عذابش درآورند بر سگ و خوک حسرت خواهد برد و خواهد گفت: «یا لیتنی کنت ترابا» یعنی «ای کاش من خاک بودمی و به این روز سیاه نیفتادمی» چه شک که حال دد و دام و بهایم و هواهم، در آن روز از حال بنده گناهکار بسی بهتر، زیرا که آنها عصیان پروردگار قهار را نکرده اند، و در مقام مواخذه و عقاب گرفتار نگشته اند آه آه، چه مواخذه و چه عقابها، که اهل دنیا صورت یکی از اهل عذاب را اگر در این دنیا دیدندی از قباحت منظر و کراهت صورت او فریاد برکشیدندی، و اگر تعفن او را شنیدندی از گند او بمردندی اگر قطره ای از آبی که به آن مسکین می دهند به دریاهای دنیا بیفکنند آب همه آنها متعفن تر از بوی مردار گردد
اول و آخر خود را در نظر گیر و اندورن خود را مشاهده کن، ای منی گندیده و ای مردار ناپسندیده، ای جوال نجاسات و ای مجمع کثافات، ای جانور متعفن و ای کرمک عفن، ای عاجز بی دست و پا و ای به صدهزار احتیاج مبتلا، تو کجا و تکبر کجا؟ ای ایاز از پوستینت یاد آر.