متعجب

معنی کلمه متعجب در لغت نامه دهخدا

متعجب. [ م ُ ت َ ع َج ْ ج ِ ] ( ع ص ) به شگفت آینده. ( آنندراج )( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شگفت دارنده و شگفت آمده و آشفته و حیران و سرگشته و دارای شگفت و شگفت دارنده. ( ناظم الاطباء ) : امیرنصر گفت ما متعجبیم بدین کار که تو آوردی. ( تاریخ بخاراً ص 100 ). چون شیر سخن دمنه بشنود... متعجب گشت. ( کلیله ودمنه ). || عجیب و نادر. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه متعجب در فرهنگ معین

(مُ تَ عَ جِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) حیران ، حیرت زده ، شگفت زده .

معنی کلمه متعجب در فرهنگ عمید

تعجب کننده، شگفت زده.

معنی کلمه متعجب در فرهنگ فارسی

تعجب کننده، شگفت دارنده
( اسم ) تعجب کننده بشگفت آینده : امیر نصر گفت : ما متعجبیم بدین کار که تو آوردی ... جمع : متعجبین .

جملاتی از کاربرد کلمه متعجب

جمله ملا اعلی کروبی و روحانی در آن حالت متعجب وار می‌نگریستند که حضرت جلت بخداوندی خویش در آب و گل آدم چهل شبا روز تصرف میکرد و چون کوزه گر که از گل کوزه خواهد ساخت آن را بهرگونه میمالد و بران چیزها میاندازد گل آدم را درتخمیر انداخته که «خلق الانسان من صلصال کالفخار» و در هر ذره ازآن گل دلی تعبیه میکرد و آن را بنظر عنایت پرورش میدادو حکمت با ملایکه میگفت: شما در گل منگرید دردل نگرید.
احمد کس فرستاد و وی را از پدر بخواست. پدرش به حکم تبرک وی را به احمد خضرویه داد و فاطمه به ترک مشغولی دنیا بگفت و به حکم عزلت با احمد بیارامید. تا احمد را قصد زیارت خواجه بایزید افتاد. فاطمه با وی برفت. چون پیش بایزید آمد برقع از روی برداشت و با وی سخن گستاخ می‌گفت. احمد از آن متعجب شد و غیرت بر دلش مستولی گشت. گفت: «یا فاطمه، آن چه گستاخی بودت با بایزید؟» گفت: «از آن‌چه تو محرم طبیعت منی، و وی محرم طریقت من. از تو به هوی رسم، و ازوی به خدا و دلیل بر این آن که وی از صحبت من بی نیاز است و توبه من محتاج.»
متعجب نشسته زار و نزار متحیر شده نحیف و نحیل
ای بسا شب که تا به روز سپید متعجب ز من بماند اختر
در ژوئن 2009،رادیو عمومی ملی، با تکیه بر اطلاعات به دست آمده از کتاب حقایق جهانی سی‌آی‌اِی، تعداد یهودیان اسرائیلی ساکن در شهرک‌های کرانه باختری و بیت‌المقدس شرقی را ۲۵۰۰۰۰ نفر اعلام کرد. با این حال، تخمین بهتری بر اساس منابع وزارت خارجه و اسرائیل، این رقم را حدود ۵۰۰۰۰۰ نفر عنوان می‌کند. سپس رادیو عمومی ملی اصلاحیه ای صادر کرد. چاک هولمز، سردبیر خارجی رادیو عمومی ملی، گفت: «من متعجب و ناراضی هستم، و این باعث می‌شود به این فکر کنم که چه اطلاعات دیگری در کتاب اطلاعات جهانی سی‌آی‌اِی قدیمی یا نادرست است.»
من از این بوالعجی ها متعجب که به دهر این همه نقش عجب چیست که پیدا آمد
و اندر خلافت ابوبکر رضی اللّه عنه خالد بن ولید را، به سواد عراق، اندر میان هدیه‌ها حقه‌ای آوردند که: اندر این زهر قاتل است و اندر خزانهٔ هیچ مَلِکی نیست. خالد رضی اللّه عنه آن حقه را بگشاد و آن بر کف خود افکند و بسم اللّه بگفت و اندر دهان نهاد. مردمان متعجب شدند و بسیاری از ایشان به راه آمدند.
و گفت: خدای تعالی همه را پیش من کند رسول علیه السلام گوید اگر خواهی ترا از پیش جاه کنم گویم یا رسول الله من دار دنیا تابع تو بودم اینجا نیز پس روتوم بساطی از نور بگستراند ابوالحسن و ژنده جامگان او بر آنجا جمع آیند مصطفی را بدان جمع چشم روشن شود اهل قیامت همه متعجب بمانند فرشتگان عذاب می‌گذرند می‌گویند اینان آن قومند که ما را از ایشان هیچ رنگی نیست.
دل متحیر درو کینت جهانی عظیم جان متعجب درو کینت گشاد عجاب
و ابراهیم ادهم روایت کند که: بر راعی برگذشتم و از وی آب خواستم. گفت: «شیر دارم و آب، کدام خواهی؟» من گفتم: «آب خواهم.» برخاست و عصا بر سنگ زد و آبی خوش و پاکیزه از آن سنگ بیرون آمد؛ و من متعجب شدم، گفت: «تعجب مکن، که چون بنده حق را مطیع باشد همه عالم وی را مطیع گردند.»
بدان که هرچه طاعت است چون نماز و روزه، اخلاص اندر وی واجب است و ریا حرام، اما آنچه مباح است اگر خواهد که از آن ثواب یابد، هم اخلاص واجب است. مثلا چون اندر حاجت مسلمانی سعی کند برای ثواب باید که غرض خویش درست است و از وی شکر و مکافات و هیچ چیز چشم ندارد. و همچنین هرکه تعلیم کند، اگر به مثل توقع از شاگرد که از پی فراشود و خدمت کند، عوض طلب کرد و ثواب نیابد، اما اگر هیچ خدمت توقع نکند ولیکن وی خدمتی کند اولیتر آن بود که قبول نکند. اگر کند چون مقصود نبوده است ظاهر آن بود که آن ثواب حبطه نشود، چون متعجب نباشد بر آن اعراض او از خدمت اگر اعراض کند، اما اهل حزم از این حذر کرده اند.