متعاقب

معنی کلمه متعاقب در لغت نامه دهخدا

متعاقب. [ م ُ ت َ ق ِ] ( ع ص ) از پی همدیگر دونده و از پس دونده. ( غیاث ) ( آنندراج ). در پی و متوالی. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || پی در پی. || از همه عقب تر و آخرتر. ( ناظم الاطباء ).
- متعاقب هم ؛ ازپس هم. ( ناظم الاطباء ).
متعاقب. [ م ُ ت َ ق َ ] ( ع ص ) از پی آمده. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( ق ) عقب. دنباله. ( فرهنگ فارسی ایضاً ) : متعاقب شیخ علی خان زند، سردار که مقدمة الجیش بود در یک فرسخی تیپ ها آراسته مقابل لشکر شاهزاده قرار گرفته. ( مجمل التواریخ گلستانه ، از فرهنگ فارسی ایضاً ).

معنی کلمه متعاقب در فرهنگ معین

(مُ تَ قِ ) [ ع . ] (اِفا. ) از پی هم آینده .

معنی کلمه متعاقب در فرهنگ عمید

پی درپی.
* متعاقبِ: پس از، در پیِ.

معنی کلمه متعاقب در فرهنگ فارسی

کسی که پشت سردیگری برود، ازپی آینده
( اسم ) آنکه پشت سر دیگری رود از پی رونده جمع : متعاقبین .

جملاتی از کاربرد کلمه متعاقب

کسی دگر متعاقب چو تب نمی‌دانم که گرم گرم مرا زار زار می‌پرسد
کرد ازان باز رها کرده ز قید متعاقب دو سه مرغابی صید
همیشه تا متعاقب بود شهور و سنین همیشه تا متوالی بود خزان و بهار
سندباد خدمت کرد و گفت: چون نظر عواطف و اکرام و لواطف و انعام پادشاهی متواتر بود و متوالی و متعاقب باشد، هیچ مقصود، مفقود نماند و هیچ مامول نامحصول نگردد و علما چنین گفته اند که در شهری که پنج چیز موجود نبود، موضع قرار عاقل نباشد اول پادشاه عادل و والی قادر دوم آبهای روان و مزارع برومند سوم عالم عامل بی طمع با ورع چهارم طبیب حاذق مشفق پنجم منعم کریم رحیم. المنه لله که هر پنج سعادت در این اقلیم به فر دولت پادشاه عادل، حاصل است و موجود و مثال پادشاه، مانند آتش است، هر که بدو نزدیکتر، خطر سوختن او بیشتر و هر که دورتر، از موافق و منافع او محرومتر.
بدان که چون توبه به شرط خویش بود به ضرورت مقبول بود. چون توبه بکردی اندر قبول به شک مباش، اندر آن به شک باش تا توبه به شرط هست یا نه. و هرکه حقیقت دل آدمی بشناخت که چیست و علاقه وی با تن بشناخت که بر چه وجه است و مناسبت وی با حضرت الوهیت که چگونه است و حجاب وی از آن به چیست، اندر شک نباشد از آن که گناه سبب حجاب است و توبه سبب قبول، چه دل آدمی اندر اصل خویش گوهر پاک است از جنس گوهر فرشتگان و چون آینه ای که حضرت الهیت اندر وی بنماید چون از این عالم بیرون شود زنگار نگرفته و به هر معصیتی که می کند ظلمتی بر روی آینه می نشیند و به هر طاعتی که می کند نوری به دل می پیوندد و آن ظلمت معصیت را از دل دور می کند و آن همه آثار انوار طاعات و ظلمت معاصی بر آینه دل متعاقب همی باشد.
به دوست کامی می در ده و چنان می خور که می‌رسد متعاقب به یک دگر بوسه
بلافاصله کارزار لغو اتحادیه در ایرلند آغاز شد. مجموعه ای از تلاش‌ها در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ برای ایجاد قانون داخلی برای ایرلند در داخل اتحادیه ناموفق بود و پس از جنگ انگلیس و ایرلند و متعاقب آن پیمان انگلیس و ایرلند در سال ۱۹۲۲، بیشتر ایرلند اتحادیه را به عنوان آزاد ایرلندی ترک کردند. دولت ایرلند شمالی بخشی از اتحادیه باقی ماند و پادشاهی متحده به‌طور رسمی به عنوان پادشاهی متحده بریتانیا و ایرلند شمالی در سال ۱۹۲۷ شناخته شد (نگاه کنید به: تقسیم ایرلند).
کرد آن باز رها کرده ز قید متعاقب دو سه مرغابی صید
سعادت ابدی باد قسم ایامت همیشه تا متعاقب بود شهور و سنین
تک آهنگ مستقل در سال ۲۰۰۵ منتشر شد. مدیر انیگما متعاقباً اعلام کرد که نسخهٔ جدید این آهنگ در
ها که دال است بر هویت ذات متعاقب بود بر او حرکات