متحری

معنی کلمه متحری در لغت نامه دهخدا

متحری. [ م ُ ت َح َرْ ری ] ( ع ص ) قصد کننده. ( آنندراج ). قصد کننده واراده کننده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تحری شود.

معنی کلمه متحری در فرهنگ معین

(مُ تَ حَ رّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - جوینده . ۲ - قصد کننده .

معنی کلمه متحری در فرهنگ عمید

۱. قصدکننده.
۲. جوینده.

معنی کلمه متحری در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - جوینده . ۲ - درست جوینده به جوینده . ۳ - قصد کننده .

جملاتی از کاربرد کلمه متحری

نقلست که یکی او را گفت: در دل خود سختی می‌یابم و بافلان کس مشورت کردم مرا روزه فرمود چنان کردم زائل نشد و با فلان گفتم سفر فرمود کردم زائل نشد او گفت: ایشان خطا کردند طریق تو آنست که در آن ساعت که خلق بخسبند به ملتزم روی و تضرع و زاری کنی و بگوئی خداوند در کار خود متحریم مرا دست حیرآن مرد گفت: چنان کردم زائل شد.
و گفت: عجب بمانده‌ام از کردار این خداوند که از اول چندین بازار در درون این پوست بنهاد بی‌آگاهی من پس آخر مرا از آن آگاه کرد تا من چنین متحیر گردیدم یا دلیل المتحرین زدنی تحیرا.