متجسس

معنی کلمه متجسس در لغت نامه دهخدا

متجسس. [ م ُ ت َ ج َس ْ س ِ ] ( ع ص )خبر جوینده. ( آنندراج ). جوینده خبر و جاسوس. جستجوکننده و تلاش کننده. و تفحص کننده. خبر گیرنده. ( از ناظم الاطباء ) : متجسسان را فرستاد تا سر اوپیش تخت آرند. ( لباب الالباب ). و رجوع به تجسس شود.

معنی کلمه متجسس در فرهنگ معین

(مُ تَ جَ سِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) جستجو کننده ، تلاش کننده .

معنی کلمه متجسس در فرهنگ عمید

۱. جستجوکننده، تجسس کننده.
۲. جاسوس.

معنی کلمه متجسس در فرهنگ فارسی

تحسس کننده، کسی که درجستجوی چیزی است، جستجوکننده
( اسم ) ۱ - تجسس کننده جستجو کننده . ۲ - خبر جوینده جاسوس : متجسسان را فرستاد تا سر او پیش تخت آرند . جمع : متجسسین .

جملاتی از کاربرد کلمه متجسس

فصل: پس اگر از پیشه‌ها چنین که گفتم طالب علمی باشی پرهیزگار و قانع باش و علم‌دوست و دنیا‌دشمن و بردبار و خفیف‌روح و دیر‌خواب و زود‌خیز و حریص به کتابت و متواضع و ناملول از کار و حافظ و مکرر کلام و متفحص سیر و متجسس اسرار و عالم‌دوست و با حرمت و اندر آموختن حریص و بی‌شرم و حق‌شناس استاد خود، باید که کتاب‌ها و اجزا و قلم و قلمدان و محبره و کارد قلم‌تراش و مانند این چیز‌ها با تو بود و جز ازین دیگر دل تو به چیزی نباشد و هر چه بشنوی یاد گرفتن و باز گفتن و کم‌سخن و دور‌اندیش باش، به تقلید راضی مشو، هر طالب علمی که بدین صفت بود زود یگانهٔ روزگار گردد.
بلبل شیدا ببوستان متذکر لاله لالا ز دوستان متجسس