متافیزیک

متافیزیک

معنی کلمه متافیزیک در لغت نامه دهخدا

متافیزیک.[ م ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) بعد از فیزیک. زیرا در آثار ارسطو این معرفت بعد از فیزیک ( طبیعت ) قرار دارد. دانشی غیرمسبوق به علل اولی.مبادی اولیه. ( از لاروس ). مابعدالطبیعه. علم نظری. حکمت نظری. حکمت الهی. الهیات. اصول مجرد و معنوی. و رجوع به حکمت و مابعدالطبیعه در همین لغت نامه شود.

معنی کلمه متافیزیک در فرهنگ معین

(مِ ) [ فر. ] (اِ. )حکمت ماوراءالطبیعه ، مابعدالطبیعه .

معنی کلمه متافیزیک در فرهنگ عمید

= مابعدالطبیعه

معنی کلمه متافیزیک در فرهنگ فارسی

مابعدالطبیعه، حکمت ماورائ الطبیعه، حکمت الهی، عالم معقولات(الهیات، معقولات، شناسایی علل واصول اولیه )
( اسم ) ما بعد الطبیعه . توضیح احتراز از استعمال این کلم. بیگانه اولی است .

معنی کلمه متافیزیک در دانشنامه عمومی

مِتافیزیک ( به انگلیسی: Metaphysics ) یا مابعدالطبیعه ( به عربی: ما بعدُ الطبیعة ) شاخه ای از فلسفه است که به پژوهش دربارهٔ چیستی و کُنه وجود، زندگی و جهان به عنوان یک کل می پردازد. متافیزیک را ریشهٔ فلسفه می دانند؛ بدین معنا که فیلسوفان نخستین عمدتاً به این حوزه از فلسفه می پرداخته اند.
مسائلی که در این شاخهٔ فلسفه مطرح اند را می توان به سه دستهٔ اصلی تقسیم کرد:
• مسائلی که در بارهٔ چیستی خدا و هستی هستند؛ همچون هستی شناسی، وجود خدا و عدم وجود خدا.
• مسائلی که در بارهٔ چیستی انسان هستند؛ همچون جبر و اختیار
• مسائلی که در بارهٔ چیستی جهان هستند؛ همچون ثبات و تغییر، و ذهن و ماده.
یکی از نکات مهمی که بعضاً مورد غفلت قرار می گیرد، مسئلهٔ اعتبار مابعدالطبیعه است؛ یعنی بود و نبودش محل بحث و گفتگوی فیلسوفان است. بر این اساس، می توان فیلسوفان را به دو دسته مابعدالطبیعی مثبت و مابعدالطبیعی انتقادی تقسیم کرد.
از دیرباز، فیلسوفان مابعدالطبیعی مثبت کوشیده اند با طرح نظام هایی مابعدالطبیعی، به ترسیم تصویری ذهنی کلی از جهان بپردازند.
باید گفت متافیزیک یا مابعدالطبیعهٔ برای استناد دو چیز مورد استفاده قرار می گیرد. در معنای نخست، متافیزیک به طبیعت بنیادین واقعیت و متعاقباً اصول بنیادینی که می توانند پایه ای برای طبیعت آن واقعیت به شمار آیند، می پردازد. دومین مفهوم متافیزیک، معنایی است که ایمانوئل کانت برای آن قائل است که عبارت است از اکتشاف آن چیزی که شرایط ضروری برای برخورداری ما از هر گونه تجربه در حالت کلی را فراهم می آورد. در فلسفهٔ معاصر، خصوصاً پس از فلسفهٔ انتقادی ایمانوئل کانت، به مباحث مابعدالطبیعی با شکٌاکیت بسیار نگریسته اند. فیلسوفان مابعدالطبیعه انتقادی، به مرز محدودیت های تفکٌر مابعدالطبیعی توجه می کنند. می توان یکی از مشهورترین استدلال هایی را که گزاره های مابعدالطبیعی را بی معنا می داند، این گونه خلاصه کرد که تنها گزاره های تجربی و گزاره های تحلیلی معنا دارند؛ اما گزاره های مابعدالطبیعی نه تجربی هستند، نه تحلیلی، پس بی معنایند. گزاره های تجربی، گزاره هایی هستند که با مشاهده و آزمایش قابل ابطال باشند؛ و گزاره های تحلیلی، گزاره هایی هستند که نقیضشان با خودشان متناقض باشد.

معنی کلمه متافیزیک در دانشنامه آزاد فارسی

مِتافیزیک (Metaphysics)
(یا: مابَعْدالطَّبیعه؛ مشتق از واژۀ یونانی مِتا به معنی «فراتر» و «بَعد»، و فوسیکه۱ به معنی «طبیعت») در اصطلاح، فلسفۀ اولی، حکمت الهی، علمِ کلی یا الهیات به معنی عام و خاص. این واژه را نخست آندرونیکوس رودسی۲ برای نامیدن کتاب هایی از ارسطو به کار برد که درپی کتاب هایی که طبیعت را بررسی می کردند، طبقه بندی شده بودند. مابعدالطبیعه به یک معنا به شناخت واقعیات غیرمادی نظیر خدا، نفس و غیره که فراسوی واقعیات طبیعی شمرده می شوند، به شیوه ای عقلی و نه با اتکا به وحی و الهام دینی، اطلاق می شود. این واژه همچنین به معنای دانش نخستین و برتر یا فلسفۀ اولی است که موضوعش امر مطلق یا بنیان نامشروط موجودات است. معنای دیگر آن مطالعۀ ماهیت یا وجود حقیقی چیزها، فراسوی نمودهای آن هاست، که به این معنا همان وجودشناسی است، یا به تعبیر ارسطو شناخت موجود بِما هُوَ موجود (شناخت موجودات از حیث موجود بودن شان). این واژه در فلسفه های متأخر، گاه به معنایی تحقیرآمیز برای دلالت بر هرگونه نظریه پردازی بی محتوا و غیرواقعی به کار می رود. پرسش هایی که در مابعدالطبیعه مطرح می شوند از این گونه اند: چیزهایی که ادراک می کنیم واقعی هستند یا وهمی؟ آیا جهان خارجیِ مستقل از آگاهی وجود دارد؟ آیا واقعیت واحد است یا کثیر؟ مادی است یا روحانی؟ آیا در عالم، نظم حاکم است یا بی نظمی؟ آیا جهان هستی حادث است یا قدیم؟ مابعدالطبیعه با فیلسوفان قبل از سقراط آغاز شد. آن ها می خواستند بدانند که آیا واقعیت بر یک بنیان استوار است یا بر چند بنیان. تالس۳، هراکلیتوس۴ و پارمنیدس به بنیان هایی یگانه برای چیزها یگانه گرایی (مونیسم) و فیثاغورس، آناکساگوراس۵، و امپدوکلس۶ به بنیان هایی چندگانه (پلورالیسم) معتقد بودند. در فلسفۀ جدید، اسپینوزا و هگل، یگانه گرا۷، دکارت و کانت دوگانه گرا۸ و لایب نیتس چندگانه گرا۹ بودند. پرسش دیگر مابعدالطبیعه این است که آیا این جوهرها، صرف نظر از واحد یا کثیر بودن شان، مادی اند یا غیرمادی. از این حیث فیلسوفان به دو گروه ماتریالیست و ایده آلیست تقسیم می شوند. از ماده گرایان مشهور می توان اتمیست۱۰ های یونان باستان، هابز و مارکس را نام برد و در میان نظریه های کنونی دربارۀ طبیعت انسان، می توان به رفتارگرایی تحلیلی۱۱ و نظریۀ هویت عصبی ذهن۱۲ اشاره کرد. از مشهورترین ایده آلیست ها نیز می توان پارمنیدس، افلاطون، بارکلی، فیشته و هگل را نام برد. مسئلۀ مهم دیگر در مابعدالطبیعه، بحث ثبات و تغییر یا حرکت و سکون و شیوۀ تبیین آن است. ماتریالیست ها با دیدگاهی مکانیستی تغییر را با فعل وانفعال ذرات مادی تبیین کرده اند، در حالی که ایده آلیست ها با دیدگاهی غایت گرایانه۱۳، علت نهایی حرکت و تغییر را ذاتی روحانی و معمولاً فوق طبیعی (مُثُل افلاطون، خدای وحدت جوهری۱۴ اسپینوزا، مطلق هگل) می دانند. ارسطو دیدگاهی طبیعت گرایانه داشت و معتقد بود هر چیزی در عالم روبه غایتی که در طبیعتش نهفته است، حرکت می کند. در عصر جدید، تجربه گرایانِ شکاکی نظیر هیوم با حمله به مابعدالطبیعه، مفاهیم جوهر، واقعیت، نفس و علیت را فاقد موضوع و اثبات ناپذیر دانستند. هیوم کتاب های مابعد طبیعی را شایستۀ آن دانست که به آتش سپرده شوند. کانت نیز امکان شناخت مابعد طبیعی به معنای سنتی یا جزمی آن را نفی کرد. از نظر او نومِن یا نفس الامر ناشناختنی است، و علم ما فقط بر پدیدارها و نمودها تعلق می گیرد. انقلاب کپرنیکی کانت توجه فلسفه را از عین به ذهن معطوف کرد و فیشته و هگل نیز به فعالیت خلاق ذهن، عقل و اگو بیش از عالم طبیعت توجه کردند. اما مارکس و پوزیتیویست ها به شدت از این نظام انتقاد کردند. از آن پس، بسیاری از فیلسوفان معاصر بر این عقیده اند که فقط علوم طبیعی قادرند ماهیت واقعیت را به درستی بکاوند. فیلسوفان تحلیلی و زبانی نیز وظیفۀ حقیقی پژوهش فلسفی را تحلیل زبان می دانند. از مکتب های فلسفی معاصر، پدیدار شناسی و اگزیستانسیالیسم گرچه گرایش های مابعد طبیعی از خود نشان می دهند، اما رویکرد آن ها به اگو و جهانی که با آن در پیوند است با رویکردهای قبلی در همین زمینه ها تفاوت هایی آشکار دارد. استراسون۱۵ مابعدالطبیعه را به دو گونۀ توصیفی و انتقادی تقسیم می کند. اولی به توصیف چارچوب های بنیادی مفاهیم حاکم بر اندیشه بسنده می کند و دومی به بازنگری در شیوه های ناکارآمد اندیشیدن می پردازد. حذف گرایی۱۶ در فلسفۀ ذهن و افسون زدایی۱۷ پسا مدرنیستی از عینیت و حقیقت، نمونه های برجستۀ آن اند.
phusikeAndronicos of RhodesTalesHeraclitusAnaxagorasEmpedoclesmonistdualistpluralistontologyanalytical behaviourismneural identity theory of mindteleologicpantheistic GodStrawsoneliminativismdisenchantment

معنی کلمه متافیزیک در ویکی واژه

حکمت ماوراءالطبیعه، مابعدالطبیعه.

جملاتی از کاربرد کلمه متافیزیک

مقاله ای در سال ۲۰۰۲ در روزنامه گاردین بیان کرد که مرلین منسون مشتاق بازی در این فیلم است، اما خودوروفسکی برای جمع‌آوری پول برای این پروژه با مشکلات زیادی روبرو بود. خودوروفسکی در مصاحبه ای با گاردین در نوامبر ۲۰۰۹ اظهار داشت که پروژه شایعه شده بعدی او یک وسترن متافیزیکی با عنوان کینگ شات نیست و در عوض قرار است که او کار خود را بر روی پروژه ای به نام پسر ال توپو با همکاری برخی از تهیه‌کنندگان روسی آغاز کند.
علمای مکتب اصفهان روایات فلسفی، کلامی و عرفانی تشیع را در ترکیبی متافیزیکی به نام حکمت الهی ادغام کردند. مهم‌ترین نماینده مکتب اصفهان ملاصدرا بود.
فلسفه و تعلیمات متافیزیک نورعلی الهی مبتنی است بر سوالاتی دربارهٔ منشأ و طبیعت انسان، جایگاه او در عالم هستی و سرنوشت نهایی‌اش. در جهان‌بینی او، بعد معنوی انسان، اهمیتی اساسی دارد. او همواره می‌کوشید تا انسان را با بعد معنوی‌اش آشنا سازد و اهمیت حفظ تعادل میان دو بعد مادی و معنوی را یادآور شود.
دکارت بنیان‌گذار این ادعای فلسفی نبود. : ۵۴–۵۶ در متافیزیک کلاسیک افلاطون و ارسطو استفاده می‌شود و در آثار توماس آکویناس نیز به چشم می‌خورد.