متاعب

معنی کلمه متاعب در لغت نامه دهخدا

متاعب. [ م َ ع ِ ] ( ع اِ ) رنجها و ماندگیها این جمع تعب است خلاف قیاس. ( آنندراج ) ( غیاث ). ج ِ متعب و متعبة. ( اقرب الموارد ). ج ِ متعب. ( ناظم الاطباء ) : و خود را در معرض متاعب و مصائب آوردن... کار عاقلان نیست. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 58 ). قومی را که امامت پسرش را تصدیق کرده بودند به انواع متاعب و عقوبات مثله میگردانید. ( جهانگشای جوینی ). و رجوع به متعب و متعبة شود.

معنی کلمه متاعب در فرهنگ معین

(مَ عِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ متعب ، رنج ها.

معنی کلمه متاعب در فرهنگ عمید

= متعب

معنی کلمه متاعب در ویکی واژه

جِ متعب ؛ رنج‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه متاعب

غرض، لنگ لنگان، بهرجا رسیدم ندیدم بغیر از متاع متاعب
تنم آشیان عقاب عقوبت دلم پاسبان متاع متاعب
زن ار براه متاعب نمیگداخت چو شمع نمیشناخت کس این راه تیره را پایان